جدول جو
جدول جو

معنی زاروئیه - جستجوی لغت در جدول جو

زاروئیه(ئی یَ)
دهی کوچک است از دهستان جوزم و دهج بخش شهربابک از شهرستان یزد. در 40هزارگزی شمال باختر شهربابک و 21هزارگزی راه شهربابک به خبر. منطقۀکوهستانی معتدل و مالاریائی است. آب آن از قنات و محصول وی غلات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باروحیه
تصویر باروحیه
بانشاط، همراه با حال خوب
فرهنگ فارسی عمید
(جَ)
ده کوچکی است از بخش راین شهرستان بم در 5 هزارگزی جنوب راین و 6 هزارگزی جنوب راه فرعی راین به نی بید واقع است و 2 خانوار سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ص 406)
لغت نامه دهخدا
(غَ)
دهی است کوچک از دهستان گور، بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت، واقع در 50 هزارگزی خاور ساردوئیه و 4هزارگزی شمال راه مال رو ساردوئیه به دارزین. دارای 12 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(کَ هََ رَ)
دهی از دهستان پشتکوه است که در بخش سیر شهرستان یزد واقع است و 831 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
دهی است از دهستان مرغک بخش راین شهرستان بم که در 69000 هزارگزی جنوب خاوری راین کنار شوسۀ بم به جیرفت واقع شده است. هوای آن سرد و سکنۀ آن 70 تن است. آب آن از رودخانه تأمین میشود. محصول آن غلات و حبوب و شغل اهالی زراعت وراه آن شوسه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(خوَرْ / خُرْ)
دهی از بخش حومه شهرستان نائین است که 108 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(نی یَ / نی یِ)
فرقه ای از فرق میان عیسی و محمد علیهم االسلام. (از فهرست ابن الندیم، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). از فرق مسیحی سوریه است که در نواحی جبل لبنان و بیروت و طرابلس سکونت دارند. این فرقه به مارون منسوب هستند که در قرن هفتم هجری بطریق سوریه بوده است. (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(ئی یِ)
دهی است از دهستان حومه بخش شهر بابک شهرستان یزد واقع در 5 هزارگزی باختر شهر بابک با 318 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(گِ رِ تَ / تِ)
نارسته. نرسته. سبزناشده. مقابل روئیده. رجوع به روئیده شود
لغت نامه دهخدا
(سَ / سِ)
ده کوچکی است از دهستان حرجند بخش مرکزی شهرستان کرمان، 62هزارگزی شمال باختری کرمان، 4هزارگزی شمال راه فرعی چترود به راور. سکنه 10 نفر. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(رُ)
ده کوچکی است از دهستان گوغر بخش بافت شهرستان سیرجان، واقع در 34 هزارگزی شمال باختری بافت، سر راه مالرو گوغر به چهارطاق. ناحیه ای است کوهستانی، سردسیر و دارای 25 تن سکنه می باشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
شهرکی است نزدیک مرعش، در ثغور شامی بر گوشۀ کوه لکام این شهر را هارون الرشید در سال 183 هجری قمری بنا کرده و دارای دو سور و دروازه های آهنین بوده است. رومیان این شهر را خراب کردند وبعدها سیف الدوله غلام خود غرقویه را به آنجا فرستاد و آن را دوباره تعمیر کرد و آبادان ساخت. (از معجم البلدان). در حدود العالم هارونی ضبط شده است. رجوع به هارونی شود. در شام بر گوشۀ کوه لکام، هارون الرشید کرد. و شهری کوچک است. (مجمل التواریخ و القصص)
لغت نامه دهخدا
(نی یَ)
نام سوری است که بر گرد شهر مرعش بنا شده بود. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(نی یَ)
نام طایفه ای از طوائف کرد. (از تاریخ کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او تألیف رشیدیاسمی ص 113)
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
دهی است از دهستان صوفیان بخش شبستر شهرستان تبریز، واقع در 23 هزارگزی شمال خاوری شبستر و سه هزارگزی شوسۀ جلفا به تبریز. ناحیه ای است واقع در جلگه، معتدل و دارای 331 تن سکنۀ شیعۀ ترک زبان است. آب آن از چشمه و محصولات آنجا غلات، حبوبات، بادام و زردآلو است و اهالی به کشاورزی و گله داری گذران می کنند. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(هَُ یِ)
دهی از دهستان حتکن بخش زرند شهرستان کرمان. در 18 هزارگزی جنوب خاوری زرند و 10 هزارگزی شمال راه فرعی زرند به کرمان با 484 سکنه. آب آن از قنات و چشمه. محصول آنجا غلات و حبوبات. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی قالی بافی و راه آن مالروست. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
ده کوچکی است از دهستان سربنان بخش زرند شهرستان کرمان در شمال خاوری زرند و سر راه مالرو چترود به راور. سکنۀ آن 30 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(نی یَ)
نوعی کشتی. (دزی ج 2 ص 434)
لغت نامه دهخدا
(حِ ئی یَ)
دهی است از دهستان حومه بخش شهر بابک شهرستان یزد. 18هزارگزی خاور شهر بابک. متصل به راه حصاروئیه. جلگه. معتدل مالاریائی. سکنه 307 تن. زبان فارسی. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت. صنایع دستی زنان کرباس بافی. راه فرعی. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
دهی از دهستان سیلوئیه بخش زرند شهرستان جیرفت. در 30هزارگزی جنوب زرند و 7هزارگزی باختر راه مال رو زرند به رفسنجان. منطقه کوهستانی و سردسیر. آب آن از قنات، محصول آن غلات و حبوب است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(ی یَ)
دهی است از دهستان هنزاء بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت که در 25 هزارگزی شمال باختری ساردوئیه و 4هزارگزی شمال راه مالرو بافت بساردوئیه واقع است و ده تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(بَ ئی یَ / یِ)
دهی از دهستان کوهبنان بخش راور شهرستان کرمان در 93 هزارگزی شمال باختری راور. کوهستانی، سردسیر، سکنۀ آن 270 تن، آب از چشمه، محصول آن غلات و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(بَ ئی یِ)
دهی از دهستان میبد بخش اردکان شهرستان یزد. سکنه 2295 تن. آب از قنات. محصول آنجا غلات، پنبه. شغل اهالی آن زراعت و کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(دی یَ)
زاج. (دزی ج 1 ص 48)
لغت نامه دهخدا
(اُ ؟)
بلوکی است از اقطاع کرمان
لغت نامه دهخدا
(ئی یَ)
ده کوچکی است از دهستان کوهستان بخش راور شهرستان کرمان که در 35 هزارگزی شمال باختری راور و 4 هزارگزی جنوب راه فرعی کوهستان به راور واقع شده و 20 خانوار سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
ده کوچکی است از دهستان سرویزن بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت. در 18هزارگزی جنوب خاوری ساردوئیه. سر راه جیرفت به ساردوئیه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(ئی یِ)
ده کوچکی است از دهستان گیکان بخش بافت شهرستان سیرجان. واقع در 8هزارگزی شمال بافت و 2هزارگزی جنوب راه فرعی بافت - قلعه عسکر. کوهستانی، دارای 40 تن سکنه. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
نام یکی از بخشهای پنجگانه شهرستان جیرفت، در شمال باختری جیرفت واقع، و از طرف شمال به بخش راین، از خاور به بخش جبال بارز و از جنوب به بخش سبزواران، و از باختران به بخش بافت محدود است. اراضی آن کوهستانی و جنگلی، و هوای آن سردسیر، فقط دهستان اسفندقۀ آن گرمسیر است. بلندترین کوه این بخش کوه بهر آسمان است که ارتفاع قلۀآن 3497 گز است. آب آن از رودخانه و چشمه و قنات، ومحصول آن غلات و لبنیات است، و اهالی آن به زراعت و مالداری اشتغال دارند. این بخش 18800 تن سکنه دارد واز 552 آبادی و 9 دهستان باین شرح تشکیل شده است:
1- دهستان ساردوئیه: با 78 آبادی و 3785 تن سکنه. 2- دهستان گروه: با 36 آبادی و 1477 تن سکنه. 3- دهستان دلفارد: با 83 آبادی و 1485 تن سکنه. 4- دهستان سرویزن با 43 آبادی 1485 تن سکنه. 5- دهستان سرمشک: با 27 آبادی و 999 تن سکنه. 6- دهستان هترا:با 51 آبادی و 2047 تن سکنه. 7- دهستان گور: با 67آبادی و 2463 تن سکنه. 8- دهستان بهر آسمان: با 111 آبادی و 1884 تن سکنه. 9- دهستان اسفندقه: با 47 آبادی و 3255 تن سکنه. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
یکی از دهستانهای نه گانه بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت، که از 78 آبادی تشکیل شده و 3785 تن سکنه دارد. و مرکز آن قریۀ درمزار است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(نی یَ)
گردنه ای است به قرب طبریه و از آن به کوه طور بالا میروند. (یاقوت)
لغت نامه دهخدا
(ئی یَ)
ده کوچکی است از دهستان حصن بخش زرند شهرستان کرمان. در 60هزارگزی جنوب باختری زرند و 16هزارگزی جنوب راه مالرو زرند به بافق. دارای ده تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ج 8)
لغت نامه دهخدا
(رِ یَ)
ده کوچکی است از بخش راور شهرستان کرمان. در 5هزارگزی شمال خاوری راور و 5هزارگزی خاور راه راور به مشهد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
نام محلی است و ابن قلاقس شاعر در ضرورت شعر آن را به قارون مبدل ساخته است:
و ترکتها والنوء ینزل راحتی
عن مال قارون الی قارون.
(معجم البلدان ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قی یَ)
محلۀ بزرگی است در خارج شهر حلب منسوب به یاروق یکی از امرای ترکمان. (از مراصد الاطلاع) ، نام طایفه ای است منسوب به یاروق مذکور. رجوع به یاروق شود
لغت نامه دهخدا