جدول جو
جدول جو

معنی زارسیلو - جستجوی لغت در جدول جو

زارسیلو
(لُ)
مجسمه ساز نابغۀ قرن 18 است. وی در اصل اهل طلبان بوده و در مرسیه متولد شده بود وی در مجسمه سازی خود شیوه ای خاص داشت و از دیگران پیروی نمیکرد. (از الحلل السندسیه ج 1 ص 311)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(ل لُ)
شاعر ایتالیائی بسال 1510 میلادی در ’ونوزا’ متولد شد و در 1568 میلادی در ’تانو’ درگذشت. در سال 1535 وابستۀ دربار ناپل گشت و جزو ملازمان نایب السلطنۀ آنجا ’دون پدرو’ درآمد. آنگاه در سفرهای متعدد ملازم پسر نایب السلطنه ’دون گارسیا’ شد. شاعری صمیمی و احساساتی بود و گاه گاه اشعار پرشوری میسرود. ’انگورچین ’ او که بسال 1532 پایان یافته بود، بوسیلۀ ’گرن وی’ بسال 1752 و باز بوسیلۀ ’مرسیه’ بسال 1798 تحت عنوان ’باغ عشق’ یا ’انگورچین’ بفرانسه ترجمه شد. آثار دیگر این شاعر عبارتند از: 1- قطعات. 2- قوافی. 3- دو شعر آموزنده: بنام ’حوزه’ و ’دایه’ که در آن مادران را به شیر دادن اطفال خود تشویق و تحریض کرد. و در این امر بر (روسو) مقدم است. 4- منظومۀ مذهبی: بنام ’اشکهای سن پیر’ بسال 1602 میلادی تمام آثار او بسال 1738 میلادی در ونیز انتشار یافت
لغت نامه دهخدا
(اِ سیلْ لا)
آلنسو د. رجوع به ارزیا و قاموس الاعلام ترکی شود، ارشام مهاه، دیدن گاو دشتی نخستین علف برآمده را و چریدن گرفتن، ارشام شجر، برگ برآوردن آن. (منتهی الأرب) ، ارشام برق، درخشیدن آن. (منتهی الأرب). پدید آمدن برق. (تاج المصادر بیهقی). اندک درخشیدن
لغت نامه دهخدا
(رُ لَ)
نام شهری به ’گالیسی’ واقع بر ساحل نهر سان شعبه یمین رود ویستول دارای قریب 18065 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
طائفه ای از ایل بچاقچی، از طوایف کرمان و بلوچستان و مرکب از 100 خانوار است. و سردسیر آنان شریف آباد پل بورس و گرمسیر اوادز میباشد
لغت نامه دهخدا
زردآلو
فرهنگ گویش مازندرانی
آسیاب، در سانسکریت آسن aasan آمده است
فرهنگ گویش مازندرانی