جدول جو
جدول جو

معنی زاذقانی - جستجوی لغت در جدول جو

زاذقانی
(ذَ)
عبیدالله بن احمد بن محمد مکنی به ابی بکر. استاد و فقیه منسوب به زاذقان. شیرویه گوید: وی در ماه صفر 444 بر ما وارد گردید و بسیار پارسایی و زهد میکرد و بسیار ثقه و زاهد و پارسا بود. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

عبیداﷲ بن ابی احمد عاصم بن محمد الشاذمانی الحنیفی مکنی به ابوسعد، وی از ابوالحسن علی بن الحسن الداودی حدیث شنیده است، و ابوالقاسم هبهاﷲ بن عبدالوارث الشیرازی از او روایت کرده، او پس از سال 480 هجری قمری درگذشت، (انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(فِ)
محمد بن عبیده بن حمادبن ... سعیدالازدی نافقانی. وی از صباح بن موجی روایت کند و ابورجا محمد بن حمدویه از او. (از الانساب سمعانی ص 551)
لغت نامه دهخدا
(فِ)
منسوب است به نافقان از قرای مرو در شش فرسخی. (از سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(ذِ)
منسوب به واذنان که از دهکده های اصفهان است. (لباب الانساب، الانساب سمعانی ورق 576 الف)
لغت نامه دهخدا
(زِ رِ)
در نسبت، مسمی به زبرقان. را زبرقانی گویند. (از انساب سمعانی). رجوع به مادۀ زیر شود
لغت نامه دهخدا
(زِ رِ)
درمی بوده سیاه و درشت. رجوع به المغرب فی المعرب شود
لغت نامه دهخدا
(زِ رِ نی ی)
محمد بن مخلدبن زبرقان از ابومطیع حکم بن عبدالله قاضی بلخی روایت دارد. و ابوسعد و صاع بن مخلد ضراب سمرقند از او نقل حدیث کنند. (از لباب الانساب)
لغت نامه دهخدا
(زَ دَ)
ربیع مکنی به ابوالحصیب فرزند سلیمان بن فتح، از زبدقان (قریه ای از عربان) است. سلفی از او شعری روایت کند. (از معجم البلدان). رجوع به زبدقان شود
سعدالله مکنی به ابوالوفاء فرزند فتح شاعر است و سلفی بواسطۀ ابوالخیر سلامه بن المفرج تمیمی رئیس عربان از او نقل (شعر) کند. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(زَ دَ)
نسبت است به زبدقان. (از قراء عربان رود خابور). رجوع به مادۀ فوق و مادۀ ذیل شود
لغت نامه دهخدا
ابوالرضا بن رجا منسوب به زاریان مرو و از اتباع تابعین است، وی از عکرمه و عبداﷲ بن یزید و دیگران روایت حدیث کرده است، (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
منسوب به زاذان نام خاندان زاذانی است که نسبت ایشان به زاذان کندی (ابی عمرو میرسد این خاندان ساکن قزوین بوده اند و چندین عالم و محدث از میان ایشان برخاسته است. (انساب سمعانی). و رجوع به زاذان ابی عمرو زاذان ابی عبداﷲ و زادانی در این لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
محمد بن احمد بن علی بن حسین بن ممشاذبن فناخشیش زارجانی مکنی به ابومنصور است، از محمد بن علی مقری روایت کند، (از معجم البلدان)، و رجوع به زارجان شود
لغت نامه دهخدا
منسوب به زاریان، رجوع به زاریان شود
لغت نامه دهخدا
منسوب است به شاذمانه، رجوع به شاذمانه شود
لغت نامه دهخدا
(نِ)
ابوحمزه. ابوذرعه گوید: وی در ادب فاضل و بر جهمیه سخت گیر بود. (الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
مسروربن مغیره مکنی به ابی عامر، برادرزادۀ منصور بن زاذان اصلش بصری در واسط اقامت داشته، وی از عماربن منصور و ابوسعد احمد بن داود از وی نقل حدیث کرده است، ابن ابی حاتم از پدرش نقل کرده که وی از مشایخ است، (انساب سمعانی)، مسرور ومنصور از اولاد یکی از غلامان ابی عقیل ثقفی بوده اند، (از تاج العروس)، و رجوع به زاذان در لغت نامه شود
زاذان بن عبدالله پدر عبدالله و جد عمر (ابوحفص زاذانی است. (ازانساب سمعانی). و رجوع به زاذانی عمر ابوحفص شود
لغت نامه دهخدا
نسبت است به سانقان که طایفه ای از اهل علم از آنجا برخاسته اند، (معجم البلدان) (الانساب سمعانی)، رجوع به صانقانی شود
لغت نامه دهخدا
(لَ)
منسوب به بالقان از دیه های مرو. (از لباب الانساب ج 1 ص 91) (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(نِ)
نسبت است به صانقان. رجوع به صانقان شود
لغت نامه دهخدا
ابوالفتح محمد بن ابی حنیفه النعمان بن محمد بن ابی عاصم بالقانی معروف به ابوحنیفه از علمای متفنن بود و عادت به شرب مسکر داشت، (از لباب الانساب ج 1 ص 91)، ابومظفر عبدالرحیم بن ابی سعد سلمانی ازو نام برده است، (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
نسبت است به صالقان. رجوع به صالقان... شود
لغت نامه دهخدا
(لَ)
احمد بن خلیل بن منصور معروف به ابن خالویه. وی به عراق و شام شد و از قتیبه بن سعید و هارون بن سعید و ابومروان عثمانی و دیگران حدیث نوشت. از وی محمد بن علی بن طرخان صالقانی روایت کند. (الانساب سمعانی) (معجم البلدان)
محمد بن علی بن طرخان. ازاحمد بن خلیل صالقانی روایت کند. (الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(لَ/ لِ)
منسوب بهر یک از دو طالقان، طالقان بین قزوین و ابهر و طالقان بین بلخ و مروالرود، معروف به طالقان خراسان. و رجوع به انساب سمعانی شود
لغت نامه دهخدا
(لَ / لِ)
منسوب به طالقان، نوعی جامۀ ابریشمی است که آن را اللبود الطالقانیه نامند و در طالقان خراسان ساخته میشود. (یعقوبی ص 65 ج 2). ابریشم مزبور از نوع ابریشم چین نیست بلکه از ابریشم مغرب است و ارزش آن از ابریشم چین کمتر و برابر با ابریشم مغرب باشد. (لطایف ثعالبی صص 128- 127) معهذاشهرت آن در حدود مغرب بیشتر است. (دزی ج 2 ص 19)
لغت نامه دهخدا
(لَ / لِ)
از خاندانهای قدیم ایرانی در نجف اند و جد ایشان سید حسن معروف به میرحکیم پسر سیدعبدالحسین است که از شاگردان مجلسی در اصفهان و ابن الوندی در کاظمین بوده است. و شیخ علی حزین (متوفی 1183) و آقا احمد کرمانشاهی بر او تلمذ نموده اند. ایشان احوال وی درتاریخ حزین یاد کرده و دومین او را در ’مرآت الاحوال’ آورده است. از فرزندان این مرد دانشمندانی در قرن سیزدهم در نجف سکونت داشته اند مانند سید احمد بن الحسین بن الحسن میرحکیم که ترجمه احوالش در کرام البرره (ص 84) آمده است و سید باقر بن رضا بن احمد بن حسین بن حسن میرحکیم که ترجمه اش در همان کتاب (ص 180) آمده است و سید جعفر بن علی بن حسین بن حسن میرحکیم نیز در همان کتاب (ص 265) و سید جواد بن محمد بن علی بن حسن میرحکیم در همان کتاب (ص 289) و سید حسن بن محمد بن علی بن حسن میرحکیم که در همان کتاب (ص 352) یاد شده است
لغت نامه دهخدا
پارسی تازی گشته تالگانی تایگانی منسوب به طالقان از مردن طالقان، لهجه مردم طالقان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاقانی
تصویر خاقانی
منسوب به خاقان سلطانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرقانی
تصویر زرقانی
Foxy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زرقانی
تصویر زرقانی
лукавый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زرقانی
تصویر زرقانی
listig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زرقانی
تصویر زرقانی
хитрий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زرقانی
تصویر زرقانی
chytry
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از زرقانی
تصویر زرقانی
狡猾的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از زرقانی
تصویر زرقانی
astuto
دیکشنری فارسی به پرتغالی