جدول جو
جدول جو

معنی زادنفروخ - جستجوی لغت در جدول جو

زادنفروخ(دَ فَرْرو)
ابن بیری الکسکری کاتب و مترجم عهد اموی است که در خدمت حجاج بن یوسف ثقفی بود. سعید نفیسی در ’آثار و احوال رودکی’ بنقل از اسطخری آرد: هنگامی که شاهفرند دختر یزدجرد (پس از فتح خراسان) به بردگی بنزد حجاج فرستاده شد با وی سبدی بود، حجاج سبد وی را بشکست و در آن نبشته ای بپارسی یافت زادن فروخ بن بیری الکسکری آن را بخواند و ترجمه کرد - انتهی ملخصاً. و رجوع به زاذان فروخ اعور در این لغت نامه و سبک شناسی بهار ج 1 ص 155 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زادفرخ
تصویر زادفرخ
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه و از سرداران بهرام چوبین در زمان هرمز پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
(فَرْرو)
یکی از دهقانان ایرانی در عصر علی (ع) است. در شرح ابن ابی الحدید بر نهج البلاغه ج 1 ص 266 آمده است: قرظه بن کعب انصاری (یکی از عمال علی ’ع’) به وی گزارش داد که قافلۀ سوارانی که از کنار کوفه میگذشتند با یک روستائی بنام زاذان فروخ که بتازگی مسلمان شده بود برخورد کردند و دین وی را پرسیدند پس از آنکه دانستند مسلمان است بدو گفتند: درباره علی (ع) چه میگوئی. گفت علی امیرالمؤمنین و وصی پیغمبر (ص) است. سواران که همه از خوارج بودند او را کافر و دشمن خدا خواندند. و همگی یکباره بر او حمله بردندو با شمشیر پاره پاره اش کردند. (از اعیان الشیعه ج 32). و رجوع به تاریخ طبری چ دخویه ج 6 ص 3423 شود
لغت نامه دهخدا
(فَرْ رو)
نهری است که بدست زاذان فروخ در بصره احداث شده بوده است. این نهر در قطعه زمینی واقع بوده بنام مهلبان و بمساحت 1500 جریب که این زمین جزء اموال مغیره بن المهلّب بود و یزید عبدالملک پس از مصادرۀ اموال آل مهلب آن را به عمر بن هبیره بخشید. (از فتوح البلدان بلاذری چ لیدن ص 367)
لغت نامه دهخدا
(فَرْ رُ)
نام میرآخور هرمز است. (لغت شاهنامه تألیف دکتر شفق) :
یکی مهتر نام بردار بود
که بر آخر اسپاهسالار بود.
فردوسی
نام یکی از ایرانیان اصیل است. (لغت شاهنامه تألیف دکتر شفق)
لغت نامه دهخدا