- زادمن (پسرانه)
- آزادمنش
معنی زادمن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تولد یافتن زاییده شدن، پیدا شدن آشکار گشتن، تولید کردن فرزند آوردن
زاییدن، فرزند آوردن، فرزند به دنیا آوردن، کنایه از تولید کردن، زاییده شدن، متولد شدن، به دنیا آمدن، پدید آمدن
راد، جوانمرد، دارای خوی آزادگی، آزاده خو
Illiberally
нелиберально
illiberal
неліберально
illiberalnie
illiberalmente
illiberalmente
de manera poco liberal
de manière illibérale
illiberaal
อย่างไม่เป็นเสรี
secara tidak liberal
بطريقةٍ غير حاسمةٍ
अप्रिय तरीके से
באופן לא ליברלי
özgür olmayan bir şekilde
kwa njia isiyokuwa ya huria
অনান্যরূপে
غیر آزاد طور پر