جدول جو
جدول جو

معنی زاخر - جستجوی لغت در جدول جو

زاخر
شریف و بلند مرتبه، پر و لبریز
تصویری از زاخر
تصویر زاخر
فرهنگ لغت هوشیار
زاخر
پر و لبریز مثلاً بحر زاخر
تصویری از زاخر
تصویر زاخر
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زاهر
تصویر زاهر
(پسرانه)
عربی درخشان، تابان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زاور
تصویر زاور
(پسرانه)
جرئت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تاخر
تصویر تاخر
سپسی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زاور
تصویر زاور
خدمت کار
فرهنگ واژه فارسی سره
گیاهی از تیره مرکبان جزو دسته آفتابیها که بادوام است. ریشه اش ستبرو گوشتدار و مایل بقهوه یی و بضخامت یک انگشت است. این گیاه در نواحی سرد و معتدل میروید. برگهایش بوسیله دمبرگ نسبه طویلی مستقیما از ریشه جدا میشوند. پهنگ برگهایش قلبی شکل و نسبه وسیع است. گلهایش در انتهای ساقه های فلس داری قرار دارند که نهنج آنها تا حدی وسیع (شبیه گل داودی) است. معمولا پس از پیدایش گل انتهای ساقه های گل دار بطرف زمین خم میشود. گلهای این گیاه قبل از شکفته شدن برای مصرف دارویی بوسیله زارعان جمع آوری میشود و برای رفع سرفه و رفع نزله مصرف میگردد و بیشتر خلط آور است. این گیاه در اغلب صحاری و کوهستانهای ایران میروید و من جمله در شمیران فراوان دیده میشود سعال حشیشه السعال دوسه الحمار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذاخر
تصویر ذاخر
پس انداز کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زائر
تصویر زائر
زن زیارت کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زایر
تصویر زایر
زیارت کننده دیدار کننده جمع زوار زایرین
فرهنگ لغت هوشیار
روشن صاف درخشان نورانی منور. یا احمر زاهر سرخ پر رنگ، گیاهی که زیبایی درخشان دارد، گیاه خرم
فرهنگ لغت هوشیار
نوازنده نی نای زن. توضیح: لغویان عرب) زمار (را بدین معنی آورده اند و استعمال) زامر (رانفی کرده اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زافر
تصویر زافر
یاری دهنده: در برداشتن بار، مهتر بزرگ مردم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زاغر
تصویر زاغر
چینه دادن ژاغر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زاخف
تصویر زاخف
خود نما خود ستا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زاجر
تصویر زاجر
منع کننده، باز دارنده از کاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زخار
تصویر زخار
پر و لبریز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرخر
تصویر زرخر
زر خرید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زواخر
تصویر زواخر
به گونه رمن گیاهان بیابانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زمخر
تصویر زمخر
نای، نایدیس درختان میان تهی، والاگاه، کاواک: استخوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زماخر
تصویر زماخر
کاواک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساخر
تصویر ساخر
فسوس کننده، مسخر کننده، مستهزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاخر
تصویر تاخر
واپس شدن، پس ماندن پس ماندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زاجر
تصویر زاجر
منع کننده، بازدارنده، آنکه یا آنچه کسی را از امری باز می دارد، ناهی، وازع، حابس، معوّق، مناع، رادع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زخار
تصویر زخار
بسیار پر، لبریز، پرآب، مواج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاخر
تصویر پاخر
گیاهی با ریشۀ ستبر و گوشت دار، برگ های بزرگ و گلهای تندبو و شیرین، که در جاهای معتدل، کوهستان و صحرا می روید و گل های آن را پیش از شکفته شدن جمع می کنند. مخلوط گل های آن با عسل برای زخم ریه و سرفه و جوشاندۀ برگ آن برای معالجۀ خنازیر نافع است. در طب قدیم دود برگ آن را در مداوای تنگی نفس به کار می بردند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ذاخر
تصویر ذاخر
ذخیره کننده، پس انداز کننده، سمین، فربه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زاهر
تصویر زاهر
تابان، درخشان، کنایه از دارای امتیاز و تشخیص
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تاخر
تصویر تاخر
عقب افتادن، دنبال ماندن، واپس ماندن، عقب ماندگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فاخر
تصویر فاخر
نیکو، عالی، گران بها، باارزش مثلاً لباس های فاخر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زاور
تصویر زاور
زور، قوه، قدرت، یارا، توانایی
خادم، خدمتکار، چاکر، پرستار، برای مثال جگرتشنگانند و بی توشگان / که بیچارگانند و بی زاوران (رودکی - ۵۴۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فاخر
تصویر فاخر
گرانمایه، بهترین هر چیزی، فخر کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاخر
تصویر کاخر
که آخر که عاقبت که باخره: (ببوی نافه ای کاخر صبازان طره بگشاید ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دلها خ) (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
کهنه پوسیده، ریز ریز ریزه ریزه شده، استخوان کاواک، گراز درنده خوک تازنده، خر اسپ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واخر
تصویر واخر
باز خرنده باز خریدار، خریدار: (تالا جرم بعهد آن پادشاه بزرگزادگان همه بمکتب می نشینند و هنر را واخر بود و هنرمندی آسوده)
فرهنگ لغت هوشیار