جدول جو
جدول جو

معنی زآبب - جستجوی لغت در جدول جو

زآبب(زَ بِ)
تصحیف زآنب با نون بمعنی قواریر (شیشه ها). (از اقرب الموارد). شیشه ها. واحد ندارد. (آنندراج). و گفته شده واحد آن زئناب است. (از اقرب الموارد). رجوع به زآنب و زئناب شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(زُ بُ)
کوتاه بالای بخیل. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(زُ)
تغییر و برگشتگی. یقال: الدهر ذوزآب، ای انقلاب. و گفته شده است که زآب مصحف زوآت ’جمع زوءه’ است. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(زَ بَ)
موی ریزۀ زرد. (منتهی الارب). موی زرد خرد را میگویند. (ترجمه قاموس). زغب. (قاموس) (اقرب الموارد). موی ریزۀ زرد و زغب. (ناظم الاطباء). درازی و انبوهی موی مردم. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). در ما یعنی درانسان بسیاری موی در اوست. (ترجمه قاموس). در مردم بسیاری و درازی موی است. (تاج العروس). درازی و انبوهی موی مردم. (ناظم الاطباء) (آنندراج). زبب مصدر ازب ّ است و بمعنی بسیاری موی ذراعین و ابروها و چشمها و ج، زب ّ است. ابن سیده گوید: زبب در مردم فراوانی و درازی موی است. و برخی گفته اند: زبب در مردم فراوانی موی گوشها و ابروان است. (لسان العرب) ، انبوهی موی روی شترو موی زیر زنخ آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). فراوانی موی روی و عثنون، موی زیر زنخ شتر راگویند. (اقرب الموارد) (تاج العروس). مؤلف ترجمه قاموس آرد: زبب در شتر زیادتی موی روی او است و زیادتی عثنون و آن مویهای دراز است در زیر حنک شتر و زبب بمعنی عثنون در سایر کتب مذکور نیست و ظاهر این است که عیون باشد و تصحیف کرده باشند و عثنون خوانده باشند و در تهذیب میگوید که بسیاری از موی رو و ابروها و چشمها است و همچنین است در محیط ابن عباد و اساس زمخشری. (شرح قاموس)
لغت نامه دهخدا