جدول جو
جدول جو

معنی ریفیه - جستجوی لغت در جدول جو

ریفیه
(فی یَ)
زمین هموار مزروع. ضد بریه. (ناظم الاطباء). زمین کشت شده. خلاف بریه. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رفیه
تصویر رفیه
فراخ عیش، فراخ زندگانی، تن آسا
فرهنگ فارسی عمید
(شَ فی یَ / یِ)
دهی از دهستان مهتاب رستاق بخش صیدآباد شهرستان دامغان. سکنۀ آن 210 تن. آب آن از قنات تأمین می شود. محصول آنجا غلات و حبوب و پنبه و پسته و انگور و صیفی است. راه آن فرعی است. صنایع دستی زنان کرباس بافی. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(صَ فی یَ)
شراب منسوب به صریفون. رجوع به صریفون شود
لغت نامه دهخدا
(یَ)
تأنیث رافی، زن رفوگر. (از المنجد). و رجوع به رافی و راف شود
لغت نامه دهخدا
(یَ)
جنس گیاهی است از اقسام نخلیات که از برگ نوعی از آن نخ محکم مشهوری ساخته میشود. و این گیاه بخصوص در ماداگاسکار کاشته میشود. (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
(رَ تَ)
حالت و صفت چیزی. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به کیفیت شود
لغت نامه دهخدا
(رَ هْ)
فراخ عیش تن آسا. (ناظم الاطباء). فراخ عیش تن آسان. (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
منسوب به ریف، بستانی، مقابل بری، مقابل دشتی، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(رَیْ یِ فَ)
مؤنث ریّف. گویند: ارض ریفه، زمین علفناک با فراخی و ارزانی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به ریّف شود
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ هَِ شَ فی یَ)
خانقاهی بوده بدمشق در شرق دارالاشرفیه و چسبیده بطومانیه. این خانقاه بوسیلۀ شهاب الدین احمد بن شمس الدین قفاعی ساخته شده است. (از خطط الشام محمد کردعلی جزء 6 ص 136)
لغت نامه دهخدا
(غِ فی یَ)
دراهم غطریفیه، درمهای غطریفی. رجوع به غطریفی و رجوع به ریوندی در انساب سمعانی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از رافیه
تصویر رافیه
لاتینی تازی گشته کویک افریکایی از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کیفیه
تصویر کیفیه
کیفیت در فارسی: چگونگی چونی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غطریفیه
تصویر غطریفیه
مونث غطریفی شهروای بخارا مونث غطریفی: دراهم غطریفیه
فرهنگ لغت هوشیار