مشهدی، امیر شریفی. از سادات مشهد و از نسل سیدشریف جرجانی و از گویندگان و موسیقی دانان قرن دهم هجری قمری بود. قطعۀ زیر از اوست: بس که سیل غمت از دیده دمادم گذرد روز هجر تو مرا چون شب ماتم گذرد لاله روید ز زمینی که از آنجا گذرم بس که خون دلم از دیدۀ پرنم گذرد. (از قاموس الاعلام ترکی). رجوع به فرهنگ سخنوران و مآخذ مندرج در آن شود
مشهدی، امیر شریفی. از سادات مشهد و از نسل سیدشریف جرجانی و از گویندگان و موسیقی دانان قرن دهم هجری قمری بود. قطعۀ زیر از اوست: بس که سیل غمت از دیده دمادم گذرد روز هجر تو مرا چون شب ماتم گذرد لاله روید ز زمینی که از آنجا گذرم بس که خون دلم از دیدۀ پرنم گذرد. (از قاموس الاعلام ترکی). رجوع به فرهنگ سخنوران و مآخذ مندرج در آن شود
محمدبیگ، از مردم ساوه و مرید حریفی است به زمان شاه طهماسب صفوی. وی به هندوستان رفت و بدانجا حرمت بسیار دید. این بیت از اوست: دوش غوغای سگان تو به گوشم آمد مردم از رشک که آیا که گذشت از کویت (شیخ عمرافندی) از شعرای متأخر عثمانی و از مشایخ طریقت سعدیّه، از مردم روسچق. وفات 1210 ه. ق از شعرای دورۀ سلطان بایزیدخان ثانی، از مردم قصبۀ کوینک. (قاموس الاعلام) شاعری از مردم چورلی شاگرد بهشتی. او را دیوانی است به ترکی
محمدبیگ، از مردم ساوه و مرید حریفی است به زمان شاه طهماسب صفوی. وی به هندوستان رفت و بدانجا حرمت بسیار دید. این بیت از اوست: دوش غوغای سگان تو به گوشم آمد مُردم از رشک که آیا که گذشت از کویت (شیخ عمرافندی) از شعرای متأخر عثمانی و از مشایخ طریقت سعدیّه، از مردم روسچق. وفات 1210 هَ. ق از شعرای دورۀ سلطان بایزیدخان ثانی، از مردم قصبۀ کوینک. (قاموس الاعلام) شاعری از مردم چورلی شاگرد بهشتی. او را دیوانی است به ترکی
کجی. اریبی، هرچه که بر آن تکیه زنند و بنشینند از تخت و منصه و فراش. مسند، تختی و سریری که بر آن حجله یا شامیانه باشد. (غیاث از ابن حاج) ، تخت آراسته. (مهذب الاسماء) (غیاث). سریر. اورنگ. ج، ارائک. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب) ، اریکۀ جرح، گوشت سرخ سالمی که از زیر جرح پدید آید چون رو به بهبود گذارد. (از منتهی الارب). گوشت سرخ که در جراحت پیدا شود بعد از رفتن ریم
کجی. اریبی، هرچه که بر آن تکیه زنند و بنشینند از تخت و منصه و فراش. مسند، تختی و سریری که بر آن حجله یا شامیانه باشد. (غیاث از ابن حاج) ، تخت آراسته. (مهذب الاسماء) (غیاث). سریر. اورنگ. ج، اَرائِک. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب) ، اریکۀ جُرح، گوشت سرخ سالمی که از زیر جُرح پدید آید چون رو به بهبود گذارد. (از منتهی الارب). گوشت سرخ که در جراحت پیدا شود بعد از رفتن ریم
لیفی در فارسی تارچه ای، پیشندی پیشنیک منسوب به لیف: ساخته از لیف: کیسه لیفی، دارای لیف: کنف و کتان از نباتات لیفی هستند. تا نسج لیفی. بافتی که عناصر تشریحی اش بیشتر از الیاف بوجود آمده اند
لیفی در فارسی تارچه ای، پیشندی پیشنیک منسوب به لیف: ساخته از لیف: کیسه لیفی، دارای لیف: کنف و کتان از نباتات لیفی هستند. تا نسج لیفی. بافتی که عناصر تشریحی اش بیشتر از الیاف بوجود آمده اند
تابستانی، زراعتی که در بهار و اوایل تابستان کارهای مقدماتی آن انجام شود و حاصلش در تابستان و اوایل پاییز به دست آید مانند، خربزه، هندوانه، جمع صیفی جات
تابستانی، زراعتی که در بهار و اوایل تابستان کارهای مقدماتی آن انجام شود و حاصلش در تابستان و اوایل پاییز به دست آید مانند، خربزه، هندوانه، جمع صیفی جات