- ریط
- رگو رگوگ چادر زنانه
معنی ریط - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
رگوگ، روسری
فرنی خوراکی است با شیر و شکر و آرد برنج
رزه ریسمانی که برآن جامه شسته آویزند، کبار کبار ریسمان بافته شده از برگ نیام خرمابن، نوار (فیلم)، بویه دان
یونانی سخنرانی سخنوری خطابه
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
ریونیز، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری ایرانی در زمان کیخسرو پادشاه کیانی و داماد طوس سپهسالار ایران
پیوستگی، پیوند
پرهیزگار، پارسای ترسا، بسته، غوره خرما
بربستن، رابطه، بستگی، وابستگی، ارتباط
بانگ فریاد، گول، گولی
پارسی تازی گشته رود
آک نهادن، سر کوفت زدن
هر چیز خرد و بسیار کوچک
سرگین، غایط
باد، نسیم
کندی کردن
در شک افکندن کسی را و گمان بردن در روی شک را و تهمت کردن وی را و ناپسندی دیدن از وی
جمع ریطه، رگوها رگوگ ها چادرها که زنان بر خود کشند
ظاهر سازی، چشم دیدی، ساختگی، ظاهری
جگر سفید، شش
حیله فریب، نیرنگ
پارسی تازی گشته ریم چرک، زنگ انگلیسی شاهی، چیرگی، گردش فرمانروایی چرک ریم، زنگ، (تصوف) حجابی است به دل که کشف آن جز بایمان نبود و آن حجاب کفر و ضلالت است (کشف المحجوب 506)، غالب شدن گناه بر دل
چرک کثافت، چرک بدن یا جامه
شن، خرده سنگ
بقیه جان، قوه
چریدن چرا زمین پر آب و علف خاک پر نعمت
کینه، دشمنی
فراوان شدن، بالا آمدن
نوتپاس کسیکه (ریاضه) تپاس را تازه آغازیده
موهای چانه و گونه ها، محاسن
نخ تابیده
هوس، مراد
اسم جمع گروه مردان کمتر از ده مردان از 3 (یا 7) تا 10 (یا 40)، قبیله مرد دودمان جمع ارهاط ارهطه رهاط جج اراهیط
گله شتر مرغ، گروه ملخ
هلاک شدن، هلاک گردیدن