مؤنث مریض. بیمار. رجوع به مریض شود، سست حال،ریح مریضه، یعنی ضعیف حال. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، شمس مریضه، آفتاب که نیک گشاده و صافی نباشد از ابر و جز آن. (منتهی الارب). آفتاب کم نور. (از اقرب الموارد) ، أرض مریضه، زمین سست حال. (منتهی الارب). زمین که در آن فتنه و جنگ بسیار باشد و مملو از سپاهیان. (از اقرب الموارد) ، عین مریضه، چشم خمارناک. (منتهی الارب). چشم که در آن سستی باشد. (اقرب الموارد) ، لیله مریضه، شب تاریک که در آن ستارگان دیده نشوند. ج، مراض و مرضی ̍. (از اقرب الموارد)
مؤنث مریض. بیمار. رجوع به مریض شود، سست حال،ریح مریضه، یعنی ضعیف حال. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، شمس مریضه، آفتاب که نیک گشاده و صافی نباشد از ابر و جز آن. (منتهی الارب). آفتاب کم نور. (از اقرب الموارد) ، أرض مریضه، زمین سست حال. (منتهی الارب). زمین که در آن فتنه و جنگ بسیار باشد و مملو از سپاهیان. (از اقرب الموارد) ، عین مریضه، چشم خمارناک. (منتهی الارب). چشم که در آن سستی باشد. (اقرب الموارد) ، لیله مریضه، شب تاریک که در آن ستارگان دیده نشوند. ج، مِراض و مَرضی ̍. (از اقرب الموارد)
نسیب بن اسعد عریضه. شاعر و ادیب، و از پایه گذاران ’الرابطه القلمیه’ در امریکا (مهاجران) است. وی به سال 1304 ه. ق. در حمص متولد شد و ابتدا در همان شهر و سپس در مدرسه روسی در ناصره تحصیل کرد. آنگاه بسال 1905 میلادی به نیویورک مهاجرت نمود و مجلۀ الفنون را انتشار داد. سپس سردبیر روزنامۀ یومیۀ مرآهالغرب گشت و پس از آن سردبیری روزنامۀ ’الهدی’ را بعهده گرفت. به سال 1365 ه. ق. در شهر بروکلن درگذشت. او راست: 1- الارواح الحائره، که دیوان شعراوست. 2- أسرار البلاط الروسی، که داستان است. 3- دیک الجن الحمصی، و آن داستانی است که در ’مجموعه الرابطه القلمیه’ منتشر ساخته است. (از الاعلام زرکلی)
نسیب بن اسعد عریضه. شاعر و ادیب، و از پایه گذاران ’الرابطه القلمیه’ در امریکا (مهاجران) است. وی به سال 1304 هَ. ق. در حمص متولد شد و ابتدا در همان شهر و سپس در مدرسه روسی در ناصره تحصیل کرد. آنگاه بسال 1905 میلادی به نیویورک مهاجرت نمود و مجلۀ الفنون را انتشار داد. سپس سردبیر روزنامۀ یومیۀ مرآهالغرب گشت و پس از آن سردبیری روزنامۀ ’الهدی’ را بعهده گرفت. به سال 1365 هَ. ق. در شهر بروکلن درگذشت. او راست: 1- الارواح الحائره، که دیوان شعراوست. 2- أسرار البلاط الروسی، که داستان است. 3- دیک الجن الحمصی، و آن داستانی است که در ’مجموعه الرابطه القلمیه’ منتشر ساخته است. (از الاعلام زرکلی)
فرمودۀ خدای از زکاه مال و ستور، و از نماز و روزه. ج، فرائض. (منتهی الارب) : هیچ بیکار نیست یک ساعت ماتم تو فریضه تر کار است. مسعودسعد. ، زن کلانسال. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، بهرۀ فرض کرده. (منتهی الارب). حصۀ مفروضه. (اقرب الموارد) ، علم قسمت میراث. (منتهی الارب) ، نماز. صلاه. (یادداشت مؤلف). نماز واجب: خدایگان جهان مر نماز نافله را بجای ماند و ببست از پی فریضه ازار. ابوحنیفۀ اسکافی. در چنین منظر چو بگذاری فریضه ی کردگار بهتر آن باشد که مدح آل پیغمبر کنی. ناصرخسرو. سی ساله فرض بر در کعبه قضا کنم تکبیر آن فریضه به بطحابرآورم. خاقانی. ، واجب. لازم الاجرا: هرچه خداوند اندیشیده است همه فریضه و عین صواب است. (تاریخ بیهقی). اما فریضه است دو سه قاصد با ملطفه های توقیعی به قلعۀ میکالی فرستادن. (تاریخ بیهقی). با تو چندین فریضه دارم. (تاریخ بیهقی). گر هیچگونه درگذرد مدحتی ز وقت ناچار چون نماز فریضه قضا کنم. مسعودسعد. تن را سجود کعبه فریضه ست و نقص نیست گر دیده را ز دیدن کعبه جدا کند. خاقانی. به هر جا که پیکار فرمودشان فریضه ترین کاری آن بودشان. نظامی. ترکیب ها: - فریضه دیدن. فریضه کردن. فریضه گردیدن. فریضه گشتن. رجوع به همین مدخل ها در ردیف خود شود
فرمودۀ خدای از زکاه مال و ستور، و از نماز و روزه. ج، فرائض. (منتهی الارب) : هیچ بیکار نیست یک ساعت ماتم تو فریضه تر کار است. مسعودسعد. ، زن کلانسال. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، بهرۀ فرض کرده. (منتهی الارب). حصۀ مفروضه. (اقرب الموارد) ، علم قسمت میراث. (منتهی الارب) ، نماز. صلاه. (یادداشت مؤلف). نماز واجب: خدایگان جهان مر نماز نافله را بجای ماند و ببست از پی فریضه ازار. ابوحنیفۀ اسکافی. در چنین منظر چو بگذاری فریضه ی کردگار بهتر آن باشد که مدح آل پیغمبر کنی. ناصرخسرو. سی ساله فرض بر در کعبه قضا کنم تکبیر آن فریضه به بطحابرآورم. خاقانی. ، واجب. لازم الاجرا: هرچه خداوند اندیشیده است همه فریضه و عین صواب است. (تاریخ بیهقی). اما فریضه است دو سه قاصد با ملطفه های توقیعی به قلعۀ میکالی فرستادن. (تاریخ بیهقی). با تو چندین فریضه دارم. (تاریخ بیهقی). گر هیچگونه درگذرد مدحتی ز وقت ناچار چون نماز فریضه قضا کنم. مسعودسعد. تن را سجود کعبه فریضه ست و نقص نیست گر دیده را ز دیدن کعبه جدا کند. خاقانی. به هر جا که پیکار فرمودشان فریضه ترین کاری آن بودشان. نظامی. ترکیب ها: - فریضه دیدن. فریضه کردن. فریضه گردیدن. فریضه گشتن. رجوع به همین مدخل ها در ردیف خود شود
ارض اریضه، زمینی برومند. (مهذب الاسماء) ، نه تن از سلاطین دانمارک موسوم به اریک بودند از حال دو تن اولی آنان اطلاعی در دست نیست. اریک سوم از سلاطین دانمارک از سنۀ 1095 میلادی تا 1103 حکومت کرده و در محاربه با واندالها مظفر گردید و بعدل و داد دلهارا مفتون کرد و محبوب تبعۀ خویش بود. وقتی یکتن رابقتل رسانیده بود و برای استغفار از این گناه به بیت المقدس عزیمت کرد و در جزیره قبرس درگذشت. اریک چهارم، از سال 1134 میلادی تا سنۀ 1137 سلطنت داشت و دفعشر گروهی از دزدان دریائی را کرد و در مراجعت از یکی از سفرها کشته شد. اریک پنجم، از سال 1137 تا سنۀ1147 میلادی سلطنت کرد و از ان پس بدیر اودنسیا رفته تازمان وفات انزوا گزید. اریک ششم، از 1241 تا 1250 میلادی فرمان راند و بدست برادر خود آبل مقتول شد. اریک هفتم از 1259 تا 1286 میلادی حکومت داشت و سپس کشته شد. اریک هشتم، از 1286 تا 1320 میلادی سلطنت کرد. وی در آغازسلطنت کودک بود، و مادرش آنیس براندبرگی عنوان نایب السلطنه او را داشت. اریک نهم، وی همان اریک سیزدهم پادشاه سوئد است که دانمارک را در حیطۀ تصرف خود داشت، اریک ل روژ، از رؤسای نروژ که گروئنلند را در مائۀ دهم میلادی کشف کرد و بساحل آمریکای شمالی وفدی فرستاد
ارض اریضه، زمینی برومند. (مهذب الاسماء) ، نه تن از سلاطین دانمارک موسوم به اریک بودند از حال دو تن اولی آنان اطلاعی در دست نیست. اریک سوم از سلاطین دانمارک از سنۀ 1095 میلادی تا 1103 حکومت کرده و در محاربه با واندالها مظفر گردید و بعدل و داد دلهارا مفتون کرد و محبوب تبعۀ خویش بود. وقتی یکتن رابقتل رسانیده بود و برای استغفار از این گناه به بیت المقدس عزیمت کرد و در جزیره قبرس درگذشت. اریک چهارم، از سال 1134 میلادی تا سنۀ 1137 سلطنت داشت و دفعشر گروهی از دزدان دریائی را کرد و در مراجعت از یکی از سفرها کشته شد. اریک پنجم، از سال 1137 تا سنۀ1147 میلادی سلطنت کرد و از ان پس بدیر اودنسیا رفته تازمان وفات انزوا گزید. اریک ششم، از 1241 تا 1250 میلادی فرمان راند و بدست برادر خود آبل مقتول شد. اریک هفتم از 1259 تا 1286 میلادی حکومت داشت و سپس کشته شد. اریک هشتم، از 1286 تا 1320 میلادی سلطنت کرد. وی در آغازسلطنت کودک بود، و مادرش آنیس براندُبرگی عنوان نایب السلطنه او را داشت. اریک نهم، وی همان اریک سیزدهم پادشاه سوئد است که دانمارک را در حیطۀ تصرف خود داشت، اریک ل ُ روژ، از رؤسای نروژ که گروئنلند را در مائۀ دهم میلادی کشف کرد و بساحل آمریکای شمالی وفدی فرستاد