جدول جو
جدول جو

معنی ریختنگاه - جستجوی لغت در جدول جو

ریختنگاه
(تَ)
محل ریزش. (ناظم الاطباء).
- ریختنگاه آب در دریا، مصب و محل ریزش آب در دریا. (ناظم الاطباء) : خور، ریختنگاه آب در دریا. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گریختن گاه
تصویر گریختن گاه
جای گریختن، گریزگاه
فرهنگ فارسی عمید
(گُ تَ)
جای گریختن. محل فرار. رجوع به گریختگاه شود
لغت نامه دهخدا
(گُ)
گریزگاه. جای گریختن. مفر
لغت نامه دهخدا
(رُ تَ)
جای رستن. جای روییدن. منبت. محل روییدن. خله. (یادداشت مؤلف). عرفج. منبت. (از منتهی الارب). منبت شاذ، قیاس منبت است. (منتهی الارب) : تدبیر آسان برآمدن دندان کودکان آن است که ارک او را یعنی آن موضع که رستنگاه دندان بر آن است به چیزهای نرم و چرب می مالند چون پیه مرغ. (ذخیرۀ خوارزمشاهی).
- رستنگاه موی، محل روییدن مو. جای رستن موی: شعیره... گاه بر رستنگاه موی مژه افتد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). مردم شیعه مسح سر از چکاد تا رستنگاه موی پیشانی کنند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(رَ تَ)
جای رفتن و محل عبور کردن. (ناظم الاطباء).
- رفتنگاه آب، نهر و جوی و مجرای آب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
جای لباس و اثاث و اسباب، جای هلاک. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از گریختنگاه
تصویر گریختنگاه
جای گریختن مفر مناص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گریختگاه
تصویر گریختگاه
جای گریختن گریزگاه مفر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رستنگاه
تصویر رستنگاه
جای روییدن، جای رستن، منبت
فرهنگ لغت هوشیار