جدول جو
جدول جو

معنی رکیب - جستجوی لغت در جدول جو

رکیب
نشانده چون نگین در انگشتری، سوار، همسوار دو ترکه، کرد پاره ای از زمین که کناره های آن را بلند کرده در آن سبزی کارند کشتزار، رده کویک (خرما بن) برخی از واژه نامه ها رکیب را دگر گشته (اماله) (رکاب) دانند: وهنگ گور گیاه از گیاهان حلقه مانندی از فلز (آهن نقره طلا) که در دو طرف زین مرکوب آویزند و بهنگام سواری پنجه های پا را در آن کنند جمع رکب، قسمتی از ماشین (اتومبیل سواری اتوبوس و غیره) که مسافران هنگام سوار شدن و پیاده شدن پابر آن گذارند، شتر سواری و مرکوب (جمع رکایب رکائب)، پیاله هشت پهلو، جام شراب مدور، نوعی حلقه طناب که پاها را در آن کنند و ضمن لغزاندن آن حلقه ها برروی طناب ثابت صعود نماید. سوار راکب، آنکه با دیگری بر یک مرکب سوار باشند. گور گیاه
فرهنگ لغت هوشیار
رکیب
راکب، سوار، کسی که با دیگری بر یک مرکب سوار شود
تصویری از رکیب
تصویر رکیب
فرهنگ فارسی عمید
رکیب
حلقۀ فلزی که به زین اسب آویزان می کنند و پا در آن می گذارند، برای مثال رکیب است پای مرا جایگاه / یکی ترگ تیره سرم را کلاه (فردوسی - ۱/۳۱۷)
تصویری از رکیب
تصویر رکیب
فرهنگ فارسی عمید
رکیب
((رِ))
رکاب
تصویری از رکیب
تصویر رکیب
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رکیبی
تصویر رکیبی
رکابی، دوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترکیب
تصویر ترکیب
آمیزش، آمیزه، آمیغ، هم کرد، هم آمیزی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ترکیب
تصویر ترکیب
چیزی اندر چیزی در جایی نشاندن، آمیخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترکیب
تصویر ترکیب
برنشاندن چیزی بر چیزی، سوار کردن، به هم پیوستن، آمیخته کردن، مخلوط ساختن، آمیختن چیزی با چیز دیگر، مرکب کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترکیب
تصویر ترکیب
((تَ))
بر هم نشاندن چیزی بر چیزی، آمیخته کردن، آمیزش، اختلاط، در شیمی تبدیل چند جسم به جسم سنگین تر، در علم دستور تحلیل عبارت ها و جمله ها از لحاظ روابط کلمات طبق قواعد نحو، مقابل تجزیه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترکیب
تصویر ترکیب
Combination, Composition, Concoction
دیکشنری فارسی به انگلیسی
комбинация , композиция , смесь
دیکشنری فارسی به روسی
Kombination, Zusammensetzung, Mischung
دیکشنری فارسی به آلمانی
комбінація , композиція , суміш
دیکشنری فارسی به اوکراینی
kombinacja, kompozycja, mieszanka
دیکشنری فارسی به لهستانی
组合 , 组成 , 混合物
دیکشنری فارسی به چینی
combinação, composição, mistura
دیکشنری فارسی به پرتغالی
combinazione, composizione, miscuglio
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
combinación, composición, mezcla
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
combinaison, composition, mélange
دیکشنری فارسی به فرانسوی
combinatie, compositie, mengmengsel
دیکشنری فارسی به هلندی
การผสม , การประกอบ , สารผสม
دیکشنری فارسی به تایلندی
kombinasi, komposisi, campuran
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تركيبٌ , خليطٌ
دیکشنری فارسی به عربی
संयोजन , रचनाएँ , मिश्रण
دیکشنری فارسی به هندی
שילוב , הרכב , תערובת
دیکشنری فارسی به عبری
組み合わせ , 構成 , 混合物
دیکشنری فارسی به ژاپنی
조합 , 구성 , 혼합물
دیکشنری فارسی به کره ای
kombinasyon, kompozisyon, karışım
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
সংমিশ্রণ , রচনা , মিশ্রণ
دیکشنری فارسی به بنگالی
امتزاج , ترکیب , مکس
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از شکیب
تصویر شکیب
(پسرانه)
تحمل، بردباری، آرام و صبر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رقیب
تصویر رقیب
هماورد، همرزم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شکیب
تصویر شکیب
صبر
فرهنگ واژه فارسی سره
پسر اندر فرزندان از شوی پیشین ناپسری، پرورده، پیمان سپرده، گوسپند خانگی، بره خانگی، پادشاه پسر زوجه شخص از شوهر سابق وی پسر زن پسر اندر، شوهر مادر
فرهنگ لغت هوشیار