گروهی است میان ترسایان وصابئین. (منتهی الارب). دینی است میان نصاری و صابئین. (دهار) (از مهذب الاسماء). گروهی میان ترسایان و صابئین که ستاره ها را ستایش می کنند. (ناظم الاطباء)
گروهی است میان ترسایان وصابئین. (منتهی الارب). دینی است میان نصاری و صابئین. (دهار) (از مهذب الاسماء). گروهی میان ترسایان و صابئین که ستاره ها را ستایش می کنند. (ناظم الاطباء)
دهی از دهستان پشتکوه بخش نیر شهرستان یزد. سکنه 674 تن. آب آن از قنات. صنایع دستی زنان کرباس بافی. راه ماشین رو. معدن گل سفید دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
دهی از دهستان پشتکوه بخش نیر شهرستان یزد. سکنه 674 تن. آب آن از قنات. صنایع دستی زنان کرباس بافی. راه ماشین رو. معدن گل سفید دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
کسی که صورت و روی او سیاه باشد، (ناظم الاطباء)، آنکه چهره اش سیاه باشد، (ناظم الاطباء)، گناهکار، بدکار، عاصی، (فرهنگ فارسی معین)، گنهکار و بدافعال، (فرهنگ شعوری)، کنایه از عاصی و بدکار و بدطالع و بدبخت، (آنندراج)، گناهکار و صاحب جرم و سیاه بخت و بدبخت و مرد ذلیل و فرومایه، (ناظم الاطباء)، کسی که از عمل بدی که مرتکب شده شرمنده و خجل است: بشاهان گیتی شوم روسیاه که بر مرز ایران و توران سپاه، فردوسی، مرا پیش خلق روسیاه مکن، (قصص الانبیاء)، از آمدن تو روسیاهم عذرت به کدام روی خواهم، نظامی، عقوبت مکن عذرخواه آمدم به درگاه تو روسیاه آمدم، نظامی، چوسایه روسیاه آنکس نشیند که واپس گوید آنچ از پیش بیند، نظامی، یا شفیعالمذنبین بار گناه آورده ام آستان حضرتت را روسیاه آورده ام، جامی، - روسیاه بودن، گناهکار بودن، - ، شرمنده و سرافکنده بودن، خفیف و بیمقدار بودن، ، زنگی و آفریقایی، (ناظم الاطباء)، زنگی، (آنندراج)، شخص عرب سیاه، (ناظم الاطباء)
کسی که صورت و روی او سیاه باشد، (ناظم الاطباء)، آنکه چهره اش سیاه باشد، (ناظم الاطباء)، گناهکار، بدکار، عاصی، (فرهنگ فارسی معین)، گنهکار و بدافعال، (فرهنگ شعوری)، کنایه از عاصی و بدکار و بدطالع و بدبخت، (آنندراج)، گناهکار و صاحب جرم و سیاه بخت و بدبخت و مرد ذلیل و فرومایه، (ناظم الاطباء)، کسی که از عمل بدی که مرتکب شده شرمنده و خجل است: بشاهان گیتی شوم روسیاه که بر مرز ایران و توران سپاه، فردوسی، مرا پیش خلق روسیاه مکن، (قصص الانبیاء)، از آمدن تو روسیاهم عذرت به کدام روی خواهم، نظامی، عقوبت مکن عذرخواه آمدم به درگاه تو روسیاه آمدم، نظامی، چوسایه روسیاه آنکس نشیند که واپس گوید آنچ از پیش بیند، نظامی، یا شفیعالمذنبین بار گناه آورده ام آستان حضرتت را روسیاه آورده ام، جامی، - روسیاه بودن، گناهکار بودن، - ، شرمنده و سرافکنده بودن، خفیف و بیمقدار بودن، ، زنگی و آفریقایی، (ناظم الاطباء)، زنگی، (آنندراج)، شخص عرب سیاه، (ناظم الاطباء)
یکی از سه شاخۀ خاندان باوند است که در مازندران حکومت داشتند. کیوسیه از 45 تا 397 هجری قمری فرمانروایی کردند. فرمانروایان این سلسله عبارتند از: 1- باو، از 45 تا 60 هجری قمری 2- سهراب بن باو، از 68 تا 90 هجری قمری 3- مهرمردان بن سهراب که 40 سال حکومت کرد. 4-سرخاب بن مهرمردان که 20 سال حکومت کرد. 5- شروین بن سرخاب که 25 سال حکومت کرد. 6- شهریاربن قارن بن شروین که 28 سال حکومت کرد و پس از او شاپوربن شهریار مدتی کوتاه حکومت کرد. 7- جعفر بن شهریار که در سال 250 هجری قمری درگذشت و 12 سال حکومت کرد. 8- قارن بن شهریار که 30 سال حکومت کرد. 9- رستم بن سرخاب بن قارن که در سال 282 هجری قمری درگذشت و 29 سال حکومت کرد. 10- شروین بن رستم که 35 سال حکومت کرد. 11- شهریاربن شروین که 37 سال حکومت کرد. 12- رستم بن شروین بن رستم، و سلطنت او فقط به وسیلۀ سکه ای که در ’فریم’ به سال 355 هجری قمری ضرب شده مشخص می گردد. پسر او مرزبان، مرزبان نامه و یا نیکی نامه را به زبان طبری تألیف کرده است. 13- دارا فرزند رستم که 8 سال حکومت کرد. 14- شهریاربن دارا که به سال 398 هجری قمری درگذشت و 35 سال حکومت کرد. (از ترجمه مازندران و استرآباد رابینو صص 180- 181). رجوع به همین مأخذ شود
یکی از سه شاخۀ خاندان باوند است که در مازندران حکومت داشتند. کیوسیه از 45 تا 397 هجری قمری فرمانروایی کردند. فرمانروایان این سلسله عبارتند از: 1- باو، از 45 تا 60 هجری قمری 2- سهراب بن باو، از 68 تا 90 هجری قمری 3- مهرمردان بن سهراب که 40 سال حکومت کرد. 4-سرخاب بن مهرمردان که 20 سال حکومت کرد. 5- شروین بن سرخاب که 25 سال حکومت کرد. 6- شهریاربن قارن بن شروین که 28 سال حکومت کرد و پس از او شاپوربن شهریار مدتی کوتاه حکومت کرد. 7- جعفر بن شهریار که در سال 250 هجری قمری درگذشت و 12 سال حکومت کرد. 8- قارن بن شهریار که 30 سال حکومت کرد. 9- رستم بن سرخاب بن قارن که در سال 282 هجری قمری درگذشت و 29 سال حکومت کرد. 10- شروین بن رستم که 35 سال حکومت کرد. 11- شهریاربن شروین که 37 سال حکومت کرد. 12- رستم بن شروین بن رستم، و سلطنت او فقط به وسیلۀ سکه ای که در ’فریم’ به سال 355 هجری قمری ضرب شده مشخص می گردد. پسر او مرزبان، مرزبان نامه و یا نیکی نامه را به زبان طبری تألیف کرده است. 13- دارا فرزند رستم که 8 سال حکومت کرد. 14- شهریاربن دارا که به سال 398 هجری قمری درگذشت و 35 سال حکومت کرد. (از ترجمه مازندران و استرآباد رابینو صص 180- 181). رجوع به همین مأخذ شود
کرکوی. شهری است از نواحی سیستان و مجوسان در آنجا آتشکدۀ بزرگی دارند. (از معجم البلدان). رجوع به کرکوی شود. - آتش کرکویه، آتش کرکوی. رجوع به کرکوی و سرود آتشکدۀ کرکوی شود
کرکوی. شهری است از نواحی سیستان و مجوسان در آنجا آتشکدۀ بزرگی دارند. (از معجم البلدان). رجوع به کرکوی شود. - آتش کرکویه، آتش کرکوی. رجوع به کرکوی و سرود آتشکدۀ کرکوی شود
دهی است از دهستان زبرخان بخش قدمگاه شهرستان نیشابور، واقع در دامنه، معتدل و دارای 98 تن سکنه. از قنات مشروب میشود. محصول آنجا غلات است. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان زبرخان بخش قدمگاه شهرستان نیشابور، واقع در دامنه، معتدل و دارای 98 تن سکنه. از قنات مشروب میشود. محصول آنجا غلات است. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
مخفف روسیاه. کسی که بخاطر کارناروا که مرتکب شده شرمنده است: گر به پیری دانش بدگوهران افزون شدی روسیه تر نیستی هر روز ابلیس لعین. منوچهری. ای ز خجالت همه شبهای تو روسیه از روز طربهای تو. نظامی. زن چو انگور و طفل بی گنهست خام سرسبز و پخته روسیهت. نظامی. و رجوع به روسیاه شود
مخفف روسیاه. کسی که بخاطر کارناروا که مرتکب شده شرمنده است: گر به پیری دانش بدگوهران افزون شدی روسیه تر نیستی هر روز ابلیس لعین. منوچهری. ای ز خجالت همه شبهای تو روسیه از روز طربهای تو. نظامی. زن چو انگور و طفل بی گنهست خام سرسبز و پخته روسیهت. نظامی. و رجوع به روسیاه شود
نامی است که بر امپراتوری وسیع تزارهااطلاق می شود و آن در اروپا و آسیا از سواحل دریای بالتیک تا سواحل اقیانوس کبیر ممتد بوده است. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). رجوع به روسیۀ شوروی شود
نامی است که بر امپراتوری وسیع تزارهااطلاق می شود و آن در اروپا و آسیا از سواحل دریای بالتیک تا سواحل اقیانوس کبیر ممتد بوده است. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). رجوع به روسیۀ شوروی شود