جدول جو
جدول جو

معنی رکل - جستجوی لغت در جدول جو

رکل
(تَ)
بپای زدن اسب راتا بدود. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد) ، به یک پای زدن. (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، به یک پای لگد زدن. (منتهی الارب) (آنندراج). لگد زدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). لگد زدن. (یادداشت مؤلف). پای فراکسی زدن. (المصادر زوزنی)
لغت نامه دهخدا
رکل
(رَ)
گندنا، و خوردن آن بعد از غذامانع ترش شدن طعام است. (منتهی الارب) (آنندراج). درلهجۀ عبدالقیس گندنا را گویند. (از اقرب الموارد). گندنا و کراث. (ناظم الاطباء). رجوع به گندنا شود
لغت نامه دهخدا
رکل
گندنا تره، گندنا خواری، لگد زدن، سم کوفتن ستور
تصویری از رکل
تصویر رکل
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رکلام
تصویر رکلام
آگهی، اعلان
فرهنگ فارسی عمید
(رِ)
اعلان. آگهی. توضیح: احتراز از استعمال این کلمه بیگانه اولی است. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(رَ لَ)
رکله. بند تره و سبزی. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه). بند تره. (منتهی الارب) (آنندراج). بند تره و یک دسته از تره. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بَ کُ)
دهی است از دهستان تبادگان بخش حومه شهرستان مشهد. سکنه 127 تن. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
پای بر بیل نهادن تا بزمین فروشود. (تاج المصادر بیهقی) لگد زدن بر بیل تا فرورود بر زمین. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از المنجد) (ناظم الاطباء) ، کنده شدن زمین با سمهای چارپایان. (از اقرب الموارد) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از رعل
تصویر رعل
کبت نر (زنبور عسل)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رسل
تصویر رسل
سیر و رفتار نرم، رفتار و روش ملایم جمع رسول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رذل
تصویر رذل
خسیس، حقیر، رذیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رخل
تصویر رخل
بره ماده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رغل
تصویر رغل
سلمه از گیاهان سرمک آکندگی خوشه پردانگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رکو
تصویر رکو
جامه کهنه سوده شده لته، کرباس، چادر شب یک لخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رکن
تصویر رکن
جز اعظم هر شیی، کرانه هر چیزی، امر بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
ترک کردن شهری را، کوچ کردن منزل، ماوی، رخت و اسباب و اثاث که در سفر با خود بردارند، پالان شتر، و نیز بمعنای دو تخته وصل به هم را گویند که باز و بسته می شود و کتاب یا قرآن را در موقع خواندن روی آن می گذارند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رکم
تصویر رکم
ابر انبوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رکع
تصویر رکع
خم کردن، نیازمند شدن، لغزیدن، به روی در افتادن
فرهنگ لغت هوشیار
تازاندن دواندن، دویدن، لگد زدن، بال زدن، گریختن، تیر انداختن، پرتاباندن، جنبیدن: ستارگان دویدن تاختن
فرهنگ لغت هوشیار
عدل، نیم من سنگ مکه و آن دوازده اوقیه است، مقیاس وزن مایعات، برابر دوازده اوقیه یا 48 مثقال، و بمعنای مرد سست و بیحال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رکس
تصویر رکس
پلیدی، مردم بسیار، نو سازی شده
فرهنگ لغت هوشیار
مرتب و منظم کردن چیزی، شیوا و رسا گفتن سخن را، خوبی و آراستگی هر چیز
فرهنگ لغت هوشیار
مقابل زن، وقتی که بالغ شده محتلم گردد یا از وقتی که متولد می شود اطلاق رجل بر آن گردد، به معنای مرد می باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربل
تصویر ربل
درخت راج
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی خس خس خس خس سینه صدای خس خس خاصی که در بعض امراض و التهابات قصبه الریه و برونشها و خانه های ششی هنگامی که بریه گوش دهند استماع شود خس خس صدری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دکل
تصویر دکل
تیر بلند و ستبر که در زمین برپا کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آکل
تصویر آکل
خورنده، پادشاه خورنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بکل
تصویر بکل
آمیزش، غنیمت
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی آگهی اعلان آگهی. توضیح: احتراز از استعمال این کلمه بیگانه اولی است. آگهی، توضیح، اعلان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رکلام
تصویر رکلام
((رِ))
اعلان، آگهی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رکن
تصویر رکن
پایه، ستون
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آکل
تصویر آکل
پادشاه، خورنده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اکل
تصویر اکل
بار، خوردن، خورش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شکل
تصویر شکل
ریخت، نگاره، آرایه
فرهنگ واژه فارسی سره
سرازیر کردن ظروف حاوی مایعات سرازیر کردن و فرو ریختن مایعات
فرهنگ گویش مازندرانی