جدول جو
جدول جو

معنی رژیوم - جستجوی لغت در جدول جو

رژیوم
(رِ)
یکی از شهرهای قدیمی ایتالیای جنوبی در تنگۀ مسین بوده است و در سال 271 قبل از میلاد به تصرف رومیان درآمد و در سال 90 میلادی زلزله ای سخت بسیاری از عمارتهای آنرا سرنگون ساخت. (از فوستل)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رژیم
تصویر رژیم
نوع حکومت، طرز، قاعده، روش، هنجار، برنامۀ غذایی خاص برای افزایش یا کاهش وزن یا معالجۀ بعضی بیماری ها
فرهنگ فارسی عمید
(رِ)
طرز. قاعده. روش. (فرهنگ فارسی معین) ، طرز خوراک و پرهیز طبق دستور پزشک. (یادداشت مؤلف) (فرهنگ فارسی معین).
- تحت رژیم بودن، به دستور پزشک غذا خوردن. رژیم گرفتن. رژیم داشتن. (یادداشت مؤلف). رجوع به ترکیب رژیم گرفتن و رژیم داشتن در ذیل همین ماده شود.
- رژیم بیماری، دستور خوراک بیمار. (فرهنگ فارسی معین) (یادداشت مؤلف).
- رژیم داشتن، صرف غذا برابر دستور پزشک. (یادداشت مؤلف). و رجوع به ترکیب رژیم گرفتن در ذیل همین ماده شود.
- رژیم غذایی، دستور خوراک بیمار. (فرهنگ فارسی معین). دستور غذای بیمار. (یادداشت مؤلف).
- رژیم گرفتن، رژیم داشتن. صرف غذا به دستورپزشک و خودداری از خوردن برخی غذاها طبق تجویز وی. (یادداشت مؤلف). و رجوع به ترکیب رژیم داشتن در ذیل همین ماده شود.
، شکل حکومت. طرزادارۀ امور مملکت: رژیم دموکراسی، رژیم دیکتاتوری. (فرهنگ فارسی معین). نظام حکومت. (فرهنگ رازی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از رژیون
تصویر رژیون
فرانسوی سرزمین بوم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رژیم
تصویر رژیم
طرز، قاعده، روش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رژیم
تصویر رژیم
((رِ))
حکومت، نوع حکومت، دستورالعمل برای غذا خوردن، طریقه، روش، قاعده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رژیم
تصویر رژیم
سازگان
فرهنگ واژه فارسی سره
نظام، ترتیب، روش، سبک، طرز، احتماء، برنامه غذایی، پرهیز، خوشه
متضاد: ناپرهیزی
فرهنگ واژه مترادف متضاد