جدول جو
جدول جو

معنی روین - جستجوی لغت در جدول جو

روین
روناس، گیاهی پایا و خودرو با برگ های نوک تیز و گل های کوچک زرد رنگ که ریشۀ آن در تهیه رنگ قرمز کاربرد دارد، رودن، رودنگ، روینگ، رویناس، روغناس، زغنار، برای مثال آنجا که حسام او نماید روی / از خون عدو شود گیا روین (عسجدی - لغت نامه - روین)
تصویری از روین
تصویر روین
فرهنگ فارسی عمید
روین
شهری است به ناحیت کرمان با چاههای بسیار که آب از آن خورند و کشت و برز بر آب چاه کنندو نعمتی فراخ و هوایی معتدل. (حدود العالم) ، قریه ای است از قراء جرجان. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
روین
(یِ)
صورت مخففی از رویین. (یادداشت مؤلف). رویین. (ناظم الاطباء) :
سکندر بدو گفت من روینم
از آزار سستی نگیرد تنم.
فردوسی.
، برنجین. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
روین
(یَ)
اسم یونانی فوهالصبغ است. (تحفۀ حکیم مؤمن). عروق الخمر. (منتهی الارب). روناس. (انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (فرهنگ اوبهی) (لغت فرس اسدی) (برهان) (شرفنامۀ منیری). به هندی مجیهنه. (از غیاث اللغات) :
آنجا که حسام او نماید روی
از خون عدو شود گیا روین.
عسجدی (از اوبهی).
یکی پله است زین منبر مجره
زده گردش نقط از آب روین.
منوچهری.
زین هردو زمین هرچه گیاه روید تا حشر
بیخش همه روین بود و شاخ طبرخون.
عنصری.
اینجا ز نهیب زرد چون شمشاد
آنجا ز نشاط سرخ چون روین.
مسعودسعد.
فروزدند یکایک به صیدگاه بلا
بساط خاک به روین ردای روز به قار.
مسعودسعد.
هر لحظه مرا به کام دشمن تو کنی
خون در تن من خشک چو روین تو کنی.
سیدحسن غزنوی.
پر است در تن تو فضل و مردمی و خرد
چو بوی در گل سوری و رنگ در روین.
سوزنی.
بر روی من ز دیده چکان آب روین است
بی آن رخی که شسته مگر ز آب روینش.
سوزنی.
با جان من اگر نه هوای ترا رگیست
خون خشک باد در رگ جان همچو روینم.
انوری.
آن کز نهیب تف ّ سموم سیاستش
خون در عروق فتنه ز خشکی چو روین است.
انوری.
ز تف ّ هیبت او در دلش ببندد خون
چنانکه بر تن عناب ودر دل روین.
تاج المآثر (از شرفنامۀ منیری).
آری ز هند عود قماری برم به روم
گر حمل ها به هند ز روین درآورم.
خاقانی.
کمند افکنم در سر ژنده پیل
ز خون بیخ روین برآرم ز نیل.
نظامی.
فروداشت چون باره لختی ز تک
چو روین بیفسرد خونها به رگ.
رضاقلی خان هدایت.
رجوع به روناس شود
لغت نامه دهخدا
روین
گیاهی است از تیره روناسیان بسیار شبیه به شیر پنیر دارای برگهای نوک تیز و گلهای کوچک و زرد ارتفاع آن به دو متر میرسد ولی برگهای آن درشت تر است و از ریشه آن ماده قرمز رنگی بدست میاید که در رنگرزی بکار رود
فرهنگ لغت هوشیار
روین
((رُ وَ))
گیاهی است پایا دارای برگ های نوک تیز و گل های کوچک زرد که از ریشه آن ماده قرمز رنگی به دست می آید که در رنگرزی به کار می رود، روناس، روغناس
تصویری از روین
تصویر روین
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رزین
تصویر رزین
(پسرانه)
محکم، استوار، متین، باوقار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رویا
تصویر رویا
(دخترانه)
روینده، رؤیا، مجموعه ای از تصاویر افکار و احساسات که در حالت خواب بطور غیرارادی از ذهن می گذرد، آنچه واقعیت ندارد و فقط در عالم خیال می یابد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آوین
تصویر آوین
(دخترانه)
عشق
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از روژین
تصویر روژین
(دخترانه)
مانند روز، روشن
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از روشن
تصویر روشن
(دخترانه)
تابان، درخشان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بوین
تصویر بوین
(دخترانه)
قانع (نگارش کردی: بون)، خوشبو (نگارش کردی: بویان)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آروین
تصویر آروین
(پسرانه)
تجربه، آزمایش امتحان آزمون
فرهنگ نامهای ایرانی
(آرْ)
اروین. تجربه. آزمایش. امتحان. آزمون
لغت نامه دهخدا
(اَرْ)
آروین. (سروری). تجربه. (جهانگیری) (صحاح الفرس) (برهان) (سروری). امتحان. آزمایش. (برهان) (آنندراج) (رشیدی). آزمون
لغت نامه دهخدا
(اِرْ)
دشتینباخ. معمار کلیسای استراسبورگ، متولد در شتینباخ (باد) در حدود 1244 و متوفی به سال 1318 م
لغت نامه دهخدا
بردبار، ارجمند، استوار، کوشا، دردناک محکم پابرجا استوار، جزیل استوار مقابل رکیک کلام رصین
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره روناسیان بسیار شبیه به شیر پنیر دارای برگهای نوک تیز و گلهای کوچک و زرد ارتفاع آن به دو متر میرسد ولی برگهای آن درشت تر است و از ریشه آن ماده قرمز رنگی بدست میاید که در رنگرزی بکار رود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رنین
تصویر رنین
گریه و زاری
فرهنگ لغت هوشیار
ماده ای چرب از کره یا دنبه یا پیه گاو و گوسفند و یا از دانه های نباتی و امثال آن بگیرند
فرهنگ لغت هوشیار
هر سوراخ و شکاف و منفذی که در وسط دیوار باشد، سوراخی که شعاع آفتاب از راه آن بدرون آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روان
تصویر روان
رونده، آنچه یا آنکه راه رود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقین
تصویر رقین
نامه نبشته، شهروا (پول رائج)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رخین
تصویر رخین
مهمیز، تازیانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روشن
تصویر روشن
تابناک، منور، درخشان، تابان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آروین
تصویر آروین
تجربه، آزمایش، امتحان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجین
تصویر رجین
زهر کشنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بروین
تصویر بروین
فرانسوی باران تند و ریز ریز بار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رزین
تصویر رزین
محکم و استوار و مضبوط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آروین
تصویر آروین
((وِ))
تجربه، امتحان، آزمایش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رویت
تصویر رویت
دید، دیدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از روان
تصویر روان
جاری، روح
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رویان
تصویر رویان
آمبریون، جنین
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رویش
تصویر رویش
رشد
فرهنگ واژه فارسی سره
آزمایش، آزمون، امتحان، تجربه
فرهنگ واژه مترادف متضاد