جدول جو
جدول جو

معنی روپوش - جستجوی لغت در جدول جو

روپوش
آنچه روی چیزی را می پوشاند، هرچه که با آن روی کسی یا چیزی را می پوشانند، بالاپوش، پرده، جامۀ ساده و بلندی که بر روی لباس های دیگر بر تن می کنند مثلاً روپوش پزشکان، روپوش پرستاران، روپوش شاگردان مدرسه
تصویری از روپوش
تصویر روپوش
فرهنگ فارسی عمید
روپوش
هر چیزی که روی چیز دیگر را بپوشاند، (فرهنگ نظام) (برهان قاطع)، پرده، (برهان قاطع) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء)، آنچه بر روی کسی یا چیزی درکشند تا از برف و باران و آفتاب و گردو خاک و نظر مردمان و پشه و جز آن نهان و در امان ماند، مانند روپوش کجاوه و روپوش گهواره:
بازدان کز چیست این روپوشها
ختم حق بر چشمها و گوشها،
مولوی،
لیک چون در رنگ گم شد هوش تو
شد ز نور آن رنگها روپوش تو،
مولوی،
در بشر روپوش گشته آفتاب
فهم کن واﷲ اعلم بالصواب،
مولوی (از آنندراج)،
، برقع، (برهان قاطع) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء)، مقابل زیرپوش، جامه ای بلند و گشاد که از روی تمام جامه ها پوشند مانند روپوش پزشکان جراح هنگام عمل و روپوش پرستاران و کارگران و دختران دانش آموز، مطلا، (برهان قاطع) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء)، فلزپستی که روی آن فلز بالاتری کشیده شده باشد مثل مفضض و مطلا، (فرهنگ نظام)، ملمع، (انجمن آرا) (برهان قاطع) (آنندراج)، ملمع و مطلا، (لغت محلی شوشتر نسخۀ خطی) : و در دستگاه نقده سازی طلا، روپوش صدپنج معمول است و اگر زربفت بسیار زرین سنگین مقرر شود که بافته شود اعلی را صدده، و اعلای اعلا را صدپانزده روپوش می کنند، (تذکرهالملوک بخش نخست ص 22)، هر چیز که ظاهر او مخالف باطن باشد، (آنندراج)، کنایه از هر چیزی که ظاهراً و باطناً خلاف یکدیگر باشد، (انجمن آرا)، هر چیز که ظاهر و باطن آن به یک نوع نباشد، (ناظم الاطباء)،
روپوشیده، (آنندراج)، مخفی شده و پنهان گشته از نظر، (ناظم الاطباء)،
روپوشی:
از پی روپوش صندل بر جبین مالیده ایم
ورنه سر را از برای درد میداریم ما،
صائب (از آنندراج)،
،
امر) امر بدین معنی، (آنندراج) (برهان قاطع)، امر از رو پوشیدن، رجوع به رو پوشیدن شود
لغت نامه دهخدا
روپوش
هر چیزی که روی چیز دیگر را بپوشاند، پرده
تصویری از روپوش
تصویر روپوش
فرهنگ لغت هوشیار
روپوش
نوعی لباس بلند و گشاد که روی لباس پوشند
تصویری از روپوش
تصویر روپوش
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از روپوشه
تصویر روپوشه
روپوش، روبنده، چادر
فرهنگ فارسی عمید
(دُ فِ رِ دَ)
به تن کردن. پوشیدن:
چون برآهنجی شمشیر و فروپوشی درع
پشت روی سپهی، اصل فروع ظفری.
فرخی.
، نهفتن و پنهان کردن و مخفی ساختن. (ناظم الاطباء) :
ور کریمی دو صد گنه دارد
کرمش عیبها فروپوشد.
سعدی (گلستان).
رجوع به پوشیدن شود
لغت نامه دهخدا
آنچه بر روی طعام یاحلوایی از خوردنیها پاشند برای زینت یا خوشمزگی، چنانکه پستۀ خردکرده بر روی شله زرد و قیمه بر روی آش رشته، (یادداشت مؤلف)، آنچه بر روی مسهل و منضج از دواهای خشک پاشند، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
سیم دغل. سیم قلب. سیم ناقص. (آنندراج) :
دوای حقنۀ افلاک سیم روپوش است
امید بر در او بیهده مبر رنجور.
حکیم شرف الدین شفایی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
روزمانند. روشن و زیبا چون روز:
ای سرو غنچه لب ز گلستان کیستی
وای ماه روزوش ز شبستان کیستی.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
آنچه که ظاهر و روی چیزی را بپوشاند، آنچه که صورتی نامشخص را بپوشاند برقع نقاب، بالاپوش، مطلا مفضض ملمع، آنچه که ظاهر و باطن آن یکسان نباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روپوشه
تصویر روپوشه
روبنده چادر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روپوشیدن
تصویر روپوشیدن
((دَ))
مخفی گشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روپوشه
تصویر روپوشه
((ش))
چادر، روبنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از الکتروپوشش
تصویر الکتروپوشش
الطّلاء الكهربائيّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از الکتروپوشش
تصویر الکتروپوشش
Galvanization
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از الکتروپوشش
تصویر الکتروپوشش
galvanisation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از الکتروپوشش
تصویر الکتروپوشش
גַלְוַנִיזַצְיָה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از الکتروپوشش
تصویر الکتروپوشش
گلوانائزیشن
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از الکتروپوشش
تصویر الکتروپوشش
গ্যালভানাইজেশন
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از الکتروپوشش
تصویر الکتروپوشش
galvanization
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از الکتروپوشش
تصویر الکتروپوشش
galvanizasyon
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از الکتروپوشش
تصویر الکتروپوشش
전기 도금
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از الکتروپوشش
تصویر الکتروپوشش
ガルバニゼーション
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از الکتروپوشش
تصویر الکتروپوشش
galvanisatie
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از الکتروپوشش
تصویر الکتروپوشش
विद्युत परिष्कारण
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از الکتروپوشش
تصویر الکتروپوشش
galvanisasi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از الکتروپوشش
تصویر الکتروپوشش
การชุบด้วยไฟฟ้า
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از الکتروپوشش
تصویر الکتروپوشش
galvanización
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از الکتروپوشش
تصویر الکتروپوشش
galvanizzazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از الکتروپوشش
تصویر الکتروپوشش
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از الکتروپوشش
تصویر الکتروپوشش
galwanizacja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از الکتروپوشش
تصویر الکتروپوشش
гальванізація
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از الکتروپوشش
تصویر الکتروپوشش
Galvanisierung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از الکتروپوشش
تصویر الکتروپوشش
оцинковка
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از الکتروپوشش
تصویر الکتروپوشش
galvanização
دیکشنری فارسی به پرتغالی