آنچه بر روی طعام یاحلوایی از خوردنیها پاشند برای زینت یا خوشمزگی، چنانکه پستۀ خردکرده بر روی شله زرد و قیمه بر روی آش رشته، (یادداشت مؤلف)، آنچه بر روی مسهل و منضج از دواهای خشک پاشند، (یادداشت مؤلف)
آنچه بر روی طعام یاحلوایی از خوردنیها پاشند برای زینت یا خوشمزگی، چنانکه پستۀ خردکرده بر روی شله زرد و قیمه بر روی آش رشته، (یادداشت مؤلف)، آنچه بر روی مسهل و منضج از دواهای خشک پاشند، (یادداشت مؤلف)
آنچه روی چیزی را می پوشاند، هرچه که با آن روی کسی یا چیزی را می پوشانند، بالاپوش، پرده، جامۀ ساده و بلندی که بر روی لباس های دیگر بر تن می کنند مثلاً روپوش پزشکان، روپوش پرستاران، روپوش شاگردان مدرسه
آنچه روی چیزی را می پوشاند، هرچه که با آن روی کسی یا چیزی را می پوشانند، بالاپوش، پرده، جامۀ ساده و بلندی که بر روی لباس های دیگر بر تن می کنند مثلاً روپوش پزشکان، روپوش پرستاران، روپوش شاگردان مدرسه
تاجریزی، گیاهی پایا علفی پرشاخه و بالارونده با برگ های پهن و دندانه دار، گل های سفید و میوه های ریز و سرخ رنگ شبیه دانۀ انگور که در کنارۀ جنگل ها و ساحل رودخانه ها می روید و بلندیش تا دو متر می رسد، جوشاندۀ ساقه های آن در طب قدیم به عنوان معرق و تصفیه کنندۀ خون در طب به کار می رفته، انگور روباه، روباه رزک، روباه رزه، روباه تربک، روس انگروه، روس انگرده، سکنگور، سگنگور، سگ انگور، بارج، پارج، اورنج، اولنج، عنب الثعلب، لما، ثلثان، تاجریزی پیچ
تاجریزی، گیاهی پایا علفی پرشاخه و بالارونده با برگ های پهن و دندانه دار، گل های سفید و میوه های ریز و سرخ رنگ شبیه دانۀ انگور که در کنارۀ جنگل ها و ساحل رودخانه ها می روید و بلندیش تا دو متر می رسد، جوشاندۀ ساقه های آن در طب قدیم به عنوان معرق و تصفیه کنندۀ خون در طب به کار می رفته، اَنگور روباه، روباه رَزَک، روباه رَزه، روباه تُربَک، روس اَنگروه، روس اَنگُرده، سَکَنگور، سَگَنگور، سَگ اَنگور، بارَج، پارَج، اَورَنج، اَولَنج، عِنَبُ الثَعلَب، لَما، ثَلِثان، تاجریزی پیچ
ده کوچکی است از دهستان کوهبنان بخش راور شهرستان کرمان واقع در 45هزارگزی شمال غربی راور و 8هزارگزی شمال راه فرعی راور به کرمان، سکنۀ آنجا را سه خانوار تشکیل می دهند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ده کوچکی است از دهستان کوهبنان بخش راور شهرستان کرمان واقع در 45هزارگزی شمال غربی راور و 8هزارگزی شمال راه فرعی راور به کرمان، سکنۀ آنجا را سه خانوار تشکیل می دهند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
نام قصبه ای است در ناحیۀ پنجاب از کشور هندوستان واقع در 71هزارگزی غرب ایالت آمباله، دارای قریب به ده هزار تن سکنه است که نیمی از آنها را مسلمانان تشکیل می دهند، از محصولاتش حبوب و شکر قابل ذکر است، (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
نام قصبه ای است در ناحیۀ پنجاب از کشور هندوستان واقع در 71هزارگزی غرب ایالت آمباله، دارای قریب به ده هزار تن سکنه است که نیمی از آنها را مسلمانان تشکیل می دهند، از محصولاتش حبوب و شکر قابل ذکر است، (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
هر چیزی که روی چیز دیگر را بپوشاند، (فرهنگ نظام) (برهان قاطع)، پرده، (برهان قاطع) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء)، آنچه بر روی کسی یا چیزی درکشند تا از برف و باران و آفتاب و گردو خاک و نظر مردمان و پشه و جز آن نهان و در امان ماند، مانند روپوش کجاوه و روپوش گهواره: بازدان کز چیست این روپوشها ختم حق بر چشمها و گوشها، مولوی، لیک چون در رنگ گم شد هوش تو شد ز نور آن رنگها روپوش تو، مولوی، در بشر روپوش گشته آفتاب فهم کن واﷲ اعلم بالصواب، مولوی (از آنندراج)، ، برقع، (برهان قاطع) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء)، مقابل زیرپوش، جامه ای بلند و گشاد که از روی تمام جامه ها پوشند مانند روپوش پزشکان جراح هنگام عمل و روپوش پرستاران و کارگران و دختران دانش آموز، مطلا، (برهان قاطع) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء)، فلزپستی که روی آن فلز بالاتری کشیده شده باشد مثل مفضض و مطلا، (فرهنگ نظام)، ملمع، (انجمن آرا) (برهان قاطع) (آنندراج)، ملمع و مطلا، (لغت محلی شوشتر نسخۀ خطی) : و در دستگاه نقده سازی طلا، روپوش صدپنج معمول است و اگر زربفت بسیار زرین سنگین مقرر شود که بافته شود اعلی را صدده، و اعلای اعلا را صدپانزده روپوش می کنند، (تذکرهالملوک بخش نخست ص 22)، هر چیز که ظاهر او مخالف باطن باشد، (آنندراج)، کنایه از هر چیزی که ظاهراً و باطناً خلاف یکدیگر باشد، (انجمن آرا)، هر چیز که ظاهر و باطن آن به یک نوع نباشد، (ناظم الاطباء)، روپوشیده، (آنندراج)، مخفی شده و پنهان گشته از نظر، (ناظم الاطباء)، روپوشی: از پی روپوش صندل بر جبین مالیده ایم ورنه سر را از برای درد میداریم ما، صائب (از آنندراج)، ، امر) امر بدین معنی، (آنندراج) (برهان قاطع)، امر از رو پوشیدن، رجوع به رو پوشیدن شود
هر چیزی که روی چیز دیگر را بپوشاند، (فرهنگ نظام) (برهان قاطع)، پرده، (برهان قاطع) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء)، آنچه بر روی کسی یا چیزی درکشند تا از برف و باران و آفتاب و گردو خاک و نظر مردمان و پشه و جز آن نهان و در امان ماند، مانند روپوش کجاوه و روپوش گهواره: بازدان کز چیست این روپوشها ختم حق بر چشمها و گوشها، مولوی، لیک چون در رنگ گم شد هوش تو شد ز نور آن رنگها روپوش تو، مولوی، در بشر روپوش گشته آفتاب فهم کن واﷲ اعلم بالصواب، مولوی (از آنندراج)، ، برقع، (برهان قاطع) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء)، مقابل زیرپوش، جامه ای بلند و گشاد که از روی تمام جامه ها پوشند مانند روپوش پزشکان جراح هنگام عمل و روپوش پرستاران و کارگران و دختران دانش آموز، مطلا، (برهان قاطع) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء)، فلزپستی که روی آن فلز بالاتری کشیده شده باشد مثل مفضض و مطلا، (فرهنگ نظام)، ملمع، (انجمن آرا) (برهان قاطع) (آنندراج)، ملمع و مطلا، (لغت محلی شوشتر نسخۀ خطی) : و در دستگاه نقده سازی طلا، روپوش صدپنج معمول است و اگر زربفت بسیار زرین سنگین مقرر شود که بافته شود اعلی را صدده، و اعلای اعلا را صدپانزده روپوش می کنند، (تذکرهالملوک بخش نخست ص 22)، هر چیز که ظاهر او مخالف باطن باشد، (آنندراج)، کنایه از هر چیزی که ظاهراً و باطناً خلاف یکدیگر باشد، (انجمن آرا)، هر چیز که ظاهر و باطن آن به یک نوع نباشد، (ناظم الاطباء)، روپوشیده، (آنندراج)، مخفی شده و پنهان گشته از نظر، (ناظم الاطباء)، روپوشی: از پی روپوش صندل بر جبین مالیده ایم ورنه سر را از برای درد میداریم ما، صائب (از آنندراج)، ، امر) امر بدین معنی، (آنندراج) (برهان قاطع)، امر از رو پوشیدن، رجوع به رو پوشیدن شود