جدول جو
جدول جو

معنی رؤون - جستجوی لغت در جدول جو

رؤون
(رُ ئو)
جمع واژۀ رون. (اقرب الموارد) (از منتهی الارب). رجوع به رون شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خَ ئو)
دغل. ناراست. خائن. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
(شُ ئو)
جمع واژۀ شأن. (از اقرب الموارد). رجوع به شأن و شؤن شود
لغت نامه دهخدا
(رَ ئو)
ماده شتر مهربان بر بچه و بر پوست آن. (ناظم الاطباء). شتر مادۀ مهربان بر بچه و بر آن پوست. (منتهی الارب) ، گوسپند انس گرفته که جامه و هر چیزی را لیسد و مهربانی نماید. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). گوسفند که هرکه براو بگذرد جامۀ او بلیسد. ج، روم. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(مُ ئو)
جمع واژۀ مأنه. (منتهی الارب) (از آنندراج). و رجوع به مأنه شود، جمع واژۀ مأن، به معنی چوب یا آهن که زمین شیار کنند با وی. و تهیگاه. (آنندراج) (ازمنتهی الارب) (از ناظم الاطباء). رجوع به مأن شود
لغت نامه دهخدا
(مُ ءَوْ وِ)
خر خورندۀ علف تا شکمش درآگنده شود. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
روان، گاو مایل به قرمز، با خال سفیدی در پیشانی
فرهنگ گویش مازندرانی