از ممالکی بود که مجاور سرحدات شرقی و شمالی ایران بود و نام عام امرای آنجا را روب خان می گفتند. رجوع به ایران در زمان ساسانیان تألیف کریستنسن ص 524 شود
از ممالکی بود که مجاور سرحدات شرقی و شمالی ایران بود و نام عام امرای آنجا را روب خان می گفتند. رجوع به ایران در زمان ساسانیان تألیف کریستنسن ص 524 شود
روفتن، (ناظم الاطباء)، روبیدن: رفت و روب، روبنده، (ناظم الاطباء)، با کلمات دیگر ترکیب می یابد و معنی اسم فاعلی از آن اراده می شود: پاروب، جاروب، خاشه روب، خانه روب، لاروب، روفته شده، خاک روب، یعنی خاک روفته شده، (ناظم الاطباء)، و رجوع به رفتن و روفتن شود
روفتن، (ناظم الاطباء)، روبیدن: رفت و روب، روبنده، (ناظم الاطباء)، با کلمات دیگر ترکیب می یابد و معنی اسم فاعلی از آن اراده می شود: پاروب، جاروب، خاشه روب، خانه روب، لاروب، روفته شده، خاک روب، یعنی خاک روفته شده، (ناظم الاطباء)، و رجوع به رُفتن و روفتن شود
نقره. ابوریحان بیرونی در الجماهر در فصلی بعنوان ’فی ذکرالفضه’ آرد: هی (یعنی سیم یا نقره بالرومیه ارجوسا و بالسریانیه سیما و بالفارسیه سیم و بالترکیه کمس (= گمش) و بالهندیه روب - انتهی. روپه. رجوع به روپه شود
نقره. ابوریحان بیرونی در الجماهر در فصلی بعنوان ’فی ذکرالفضه’ آرد: هی (یعنی سیم یا نقره بالرومیه ارجوسا و بالسریانیه سیما و بالفارسیه سیم و بالترکیه کمس (= گمش) و بالهندیه روب - انتهی. روپه. رجوع به روپه شود
چوب پاره ای که بدان پیوند کنند بر خنور شکسته. (منتهی الارب). قطعه ای از چوب که با آن ظرف شکسته را پیوند کنند. (از اقرب الموارد). رقعه ای که ظرف را وقتی بشکند بدان اصلاح کنند. (از اقرب الموارد) (از لسان العرب) ، آنچه بدان رخنه و شکاف را بگیرند. (از لسان العرب) (از المنجد) (از معجم متن اللغه). کفشیر. (منتهی الارب). کفشیر و لحیم. (ناظم الاطباء) ، اللبن الخاثر. (اقرب الموارد) (المنجد). شیر جغرات شده. شیر غلظت یافته
چوب پاره ای که بدان پیوند کنند بر خنور شکسته. (منتهی الارب). قطعه ای از چوب که با آن ظرف شکسته را پیوند کنند. (از اقرب الموارد). رقعه ای که ظرف را وقتی بشکند بدان اصلاح کنند. (از اقرب الموارد) (از لسان العرب) ، آنچه بدان رخنه و شکاف را بگیرند. (از لسان العرب) (از المنجد) (از معجم متن اللغه). کفشیر. (منتهی الارب). کفشیر و لحیم. (ناظم الاطباء) ، اللبن الخاثر. (اقرب الموارد) (المنجد). شیر جغرات شده. شیر غلظت یافته
اسماعیل بن ابراهیم بن عبدالله رؤبی (منسوب به رؤب از نواحی بلخ). از محدثان بود. وکیع و عباس بن بکار از او روایت دارند. (از معجم البلدان). محدثان در تاریخ اسلام به عنوان پیشگامان علم حدیث شناخته می شوند که در زمینه تشخیص احادیث صحیح از غیرصحیح، به تبحر رسیدند. این افراد با دقت فراوان در مورد اسناد روایات، ویژگی های راویان و شرایط نقل حدیث تحقیق می کردند تا از تحریف و اشتباهات جلوگیری کنند. مهم ترین ویژگی یک محدث این است که توانایی تحلیل دقیق احادیث را داشته باشد و با رعایت معیارهای علمی، روایت های صحیح را از ضعیف تمییز دهد.
اسماعیل بن ابراهیم بن عبدالله رؤبی (منسوب به رؤب از نواحی بلخ). از محدثان بود. وکیع و عباس بن بکار از او روایت دارند. (از معجم البلدان). محدثان در تاریخ اسلام به عنوان پیشگامان علم حدیث شناخته می شوند که در زمینه تشخیص احادیث صحیح از غیرصحیح، به تبحر رسیدند. این افراد با دقت فراوان در مورد اسناد روایات، ویژگی های راویان و شرایط نقل حدیث تحقیق می کردند تا از تحریف و اشتباهات جلوگیری کنند. مهم ترین ویژگی یک محدث این است که توانایی تحلیل دقیق احادیث را داشته باشد و با رعایت معیارهای علمی، روایت های صحیح را از ضعیف تمییز دهد.
رؤبه بن عبدالله رؤبه التمیمی السعدی، مکنی به ابوالحجاف یا ابومحمد. از شاعران فصیح و رجزگوی مشهور عرب در دورۀ امویان و عباسیان بودو قسمت عمده عمر خود را در بصره گذرانید و چون ابراهیم بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب در بصره بر ابوجعفر منصور عباسی خروج کرد رؤبه بر جان خویشتن بترسید و به بادیه بیرون شد تا از فتنه دوری جوید وچون به محل مقصود رسید اجل وی را دریافت و به سال 145 هجری قمری در حالی که عمری دراز یافته بود درگذشت وآنگاه که خبر مرگ وی به خلیل رسید گفت شعر و لغت و فصاحت با وی به خاک رفت. وی در لغت و غرائب و شوارد آن بصیر بود و دیوان شعری داشت که جز اراجیز در آن شعر دیگری نبود. او در رجز بسیار توانا و نیکوسخن، و پدر وی عجّاج نیز از رجزسرایان مشهور بود. (از وفیات الاعیان ج 2 ص 63). نام وی در بعضی اشعار شاعران فارسی زبان نیز ذکر شده است: کو جریر و کو فرزدق کو زهیر و کو لبید رؤبۀ عجاج و دیک الجن و سیف ذویزن ؟ منوچهری. گر بشنودندی اقوال من گنگ شدی رؤبه و عجاج لال. ناصرخسرو. و رجوع به کتاب التاج جاحظ ص 191 فهرست اعلام و المعرب جوالیقی و فهرست اعلام البیان و التبیین و معجم المطبوعات و فهرست اعلام عقد الفرید شود
رؤبه بن عبدالله رؤبه التمیمی السعدی، مکنی به ابوالحجاف یا ابومحمد. از شاعران فصیح و رجزگوی مشهور عرب در دورۀ امویان و عباسیان بودو قسمت عمده عمر خود را در بصره گذرانید و چون ابراهیم بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب در بصره بر ابوجعفر منصور عباسی خروج کرد رؤبه بر جان خویشتن بترسید و به بادیه بیرون شد تا از فتنه دوری جوید وچون به محل مقصود رسید اجل وی را دریافت و به سال 145 هجری قمری در حالی که عمری دراز یافته بود درگذشت وآنگاه که خبر مرگ وی به خلیل رسید گفت شعر و لغت و فصاحت با وی به خاک رفت. وی در لغت و غرائب و شوارد آن بصیر بود و دیوان شعری داشت که جز اراجیز در آن شعر دیگری نبود. او در رجز بسیار توانا و نیکوسخن، و پدر وی عَجّاج نیز از رجزسرایان مشهور بود. (از وفیات الاعیان ج 2 ص 63). نام وی در بعضی اشعار شاعران فارسی زبان نیز ذکر شده است: کو جریر و کو فرزدق کو زهیر و کو لبید رؤبۀ عجاج و دیک الجن و سیف ذویزن ؟ منوچهری. گر بشنودندی اقوال من گنگ شدی رؤبه و عجاج لال. ناصرخسرو. و رجوع به کتاب التاج جاحظ ص 191 فهرست اعلام و المعرب جوالیقی و فهرست اعلام البیان و التبیین و معجم المطبوعات و فهرست اعلام عقد الفرید شود