- روندگی
- عمل رفتن، سرعت حرکت چالاکی در رفتار
معنی روندگی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عمل گرونده مومنی
تند رونده و تازنده و تاخت کننده، شتابنده
دور گردیده بودن
رزندگی عمل رنگ کردن
تک و دو، عمل دونده
اکتفا، قناعت، کفایت
عمل ارزیدن ارزنده بودن
تیزی، برش، عمل برنده
کفایت کفاف اکتفا، شایستگی سزاواری
کیفیت و حالت آگنده
حالت و کیفیت آکنده عمل آکنده، پری معده امتلا معده رودل، جمعیت مقابل پراکندگی تفرقه، گوشتناکی پرگوشتی: آکندگی بازو
عمل درنده، سبعیت
آلرژی
میمنت
دهش و عطیه و موهبت و سخاوت و کرم
تاخت و تکاپو، دویدگی اسب بسرعت
خیاطی، سوزنکاری
دوندگی به نشاط، خرامندگی
یکی از گوشه های همایون (راست پنجگاه)
حالت و چگونگی راننده، راندن وسائط نقلیه و جز آن
تاراج و غارت، دزدی، غنیمت
رخشنده بودن درخشندگی روشنی
بلوغ و کمال، پختگی، حالت، پختن میوه
جریان، سیلان، تقطیر
روشن ضمیری دانایی آگاهی
ترس، هول و هراس، گریز و فرار
زشتی، نفرت انگیزی، نامطبوعی
خرامندگی، رفتار بناز و خرام
عمل خریدار، خریداری
کوچکی، صغیری
حالت و چگونگی پرسنده
حالت و چگونگی پرنده
عمل پختن عمل پزنده
حالت و چگونگی پوینده عمل پوینده