جدول جو
جدول جو

معنی رولول - جستجوی لغت در جدول جو

رولول
مرغی شبیه بلدرچین که در هندوچین و مالزی هست، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ثولول
تصویر ثولول
زگیل، ضایعۀ پوستی کوچک سفت و سخت که روی پوست بدن پیدا می شود اما درد ندارد
سگیل، وردان، واروک، واژو، بالو، تاشکل، گندمه، آزخ، زخ، زوخ، آژخ، ژخ
فرهنگ فارسی عمید
(حَ وَ وَ)
زشت. (منتهی الارب). الامر المنکر الکمیش. (اقرب الموارد)، سریع. (منتهی الارب)،
{{صفت}} (رجل...) مرد سخت حیله گر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تِ وَ وَ)
دزی در ذیل قوامیس عرب این کلمه را بلبل (پرندۀ معروف خوش آواز) معنی کرده است. رجوع به دزی ج 1 ص 155 شود
لغت نامه دهخدا
(دُ)
مرکب از: چین + ستان، پسوند مکان که غالباً به نام سرزمینها می پیوندد، سرزمین چین. کشور چین. مملکت چین: افراسیاب ملک ترکستان بود. ملکی بزرگ بود و همه ترکان زمین مغرب به فرمان او بودند و نشست او در بلخ بودی و گاهی در مرو بودی و شهر بلخ همه ترکان داشتند و از جیحون گذشته بودند و همه بلخ و مرو خیمه ها و خرگاهها ترکان بود تا سرخس تا عقب نیشابور به سه فرسنگ از این سوی همه ترکان بودند، و این همه به پادشاهی منوچهر بود و افراسیاب بگرفته بود و سپاه او را عدد پیدا نبود و پادشاهی او از حد جیحون گذشته بود با این زمین ها از آب این طرف تا فرغانه و ترکستان تا حد چینستان همه سپاه او بود پس آن سپاه بکشید و به حد منوچهر آمد. (ترجمه طبری بلعمی). مشرق تبت بعضی از چینستان است. (حدود العالم). ناحیتی است که مشرق او دریای اقیانوس مشرقی است و جنوب وی حدود واق واق و کوه سراندیب و دریای اعظم و مغرب وی هندوستان و تبت است و شمال وی حدود تبت وتغزغز و خرخیز و این ناحیتی است بسیارنعمت با آب روان و اندر او معدنهای زر است بسیار و اندر آن ناحیت کوه است و بیابان و دریا و ریگ است و ملک او را فغفورچین خوانند و گویند که از فرزندان فریدون است و گویند که ملک چین سیصد و شصت ناحیت دارد که هر روزی از سال مال یک ناحیت را به خزینه آرند و مردمان این ناحیت مردمانی خوب صنعت اند و کارهای بدیع کنند و برود عنان اندر نشسته به تبت آیند به بازرگانی و بیشترین از ایشان دین مانی دارند ملک ایشان شمنی است و از این ناحیت زر بسیار خیزد و حریر و پرند و خاوچیز چینی (؟) و غضاره (؟) و دارچینی و ختو که از او دسته های کارد کنند و کارهای، بدیع اندر هر جنسی و اندرین ناحیت پیل و گرگ است. (حدود العالم ص 59 و 60 چ ستوده).
ببر پیل و آن سنگ اکوان دیو
که از ژرف دریای کیهان خدیو
فگنده ست بر بیشۀ چینستان
بیاور ز بیژن بدان کین ستان.
فردوسی.
روز میدان گر ترا نقاش چینستان بدید
خیره گردد شیر بنگارد همی نقش سوار.
فرخی.
کاروان مهرگان از خزران آمد
یا ز اقصای بلاد چینستان آمد.
منوچهری.
وز خوب غلامان همه خراسان
چون بتکدۀ هندو چینستانست.
ناصرخسرو.
به طغرا برکشد صورت بسان نقش چینستان
به دفتر برکشد جدول بسان صحن انگلیون.
امیرمعزی
لغت نامه دهخدا
(رُ)
یا رعلول. نوعی از طره و طرخون. (ناظم الاطباء). تره و گویند همان طرخون است. (از اقرب الموارد). تره ای است یا آن ترخانی است که بیخ بری آن عاقرقرحا باشد، به فتح اول شاذ. (آنندراج) (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
به معنی رعلول است. (از منتهی الارب) (از آنندراج). رجوع به رعلول شود
لغت نامه دهخدا
(رِ وُ وِ)
در تداول عامه رولور. پیشتاب. شش لول. طپانچه آلتی آچلان. حاجت. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(هََ وَلْ وَ)
رجل هولول، مرد سبک. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دولول
تصویر دولول
سختی، آسیب، درهمی
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی پایه بست گوی پولادی پایه داری که یک کلاهک آن را در بر گرفته و می تواند بر آسه گوی پولادی بگردد مجموعه یک کره فولادی پایه دار و یک کلاهک که آنرا در بر گرفته است. خاصیت روتول این است که سرپوش میتواند بر محور کره فولادی پایه دار بگردد. دهانه سرپوش دارای پیچ میزان است که تماس کره را با جدار سرپوش کم و زیاد میکند. روتول تقریبا قسمی مفصل است و نوع ساده آنرا در محل اتصال آیینه اتومبیل روی پایه ای که به بدنه چسبیده میتوان مشاهده کرد قایمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثولول
تصویر ثولول
زگیل آژخ گوشت پاره ای که بر اندام بر آید آزخ زگیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رولو
تصویر رولو
فرانسوی غلته
فرهنگ لغت هوشیار