جدول جو
جدول جو

معنی روشنک - جستجوی لغت در جدول جو

روشنک
(دخترانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر داراب و همسر اسکندر مقدونی
تصویری از روشنک
تصویر روشنک
فرهنگ نامهای ایرانی
روشنک
شاتل، دانه ای به اندازۀ باقلا به رنگ سرخ یا سیاه که مصرف دارویی داشته و در هند می روید، ساتل
تصویری از روشنک
تصویر روشنک
فرهنگ فارسی عمید
روشنک
یا روشنک (ر / رو ش ن ) نام دارویی است مانند کمای خشک شده. (ازبرهان) (ناظم الاطباء). شاطل. شاتل. ساتل. ساطل. (فرهنگ فارسی معین). شاطل: روشنک، گرم است مسهل صفرا و اخلاط غلیظه. (منتهی الارب). و رجوع به مترادفات کلمه شود، (در دکن) ترازو سنگ. (برهان)، (در دکن) مشعل دار. (برهان) (انجمن آرا). مشعل چی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
روشنک
(رَ شَ نَ)
دختر دارا. (خمسۀ نظامی حواشی ج 4). نام دختر دارا است که اسکندر بموجب وصیت دارا او را به عقد نکاح خود درآورد. (برهان) (از انجمن آرا) (از جهانگیری) (از شرفنامۀ منیری). به یونانی رخسانه یا رکسانه. (یادداشت مؤلف). نام دختر دارا که اسکندر گرفت و تلفظ یونانی آن روخسنه است. (فرهنگ لغات شاهنامه). رکسانا. در فهرست شاهنامۀ ولف روشنک آمده و در یونانی رکسانه یوستی در نامنامۀ ایرانی آنرا روشنک آورده از اوستا راوخشنه. باید دانست که دختر دارا (داریوش سوم) که زن اسکندر شد استاتیرا نام داشت و آریان نام او را برسین نوشته و اسکندر بار دوم که به شوش آمد (325ق. م.) با او ازدواج کرد. اما رکسانه، زن دیگر اسکندر دختر اکسیارتس از نجبای سغد بود که اسکندر در سفر سغد با او ازدواج کرد و همین نام است که در ادبیات ما به ’روشنک’ تبدیل شده واو را دختر دارا (داریوش سوم) پنداشته اند. (از ذیل برهان چ معین). و رجوع به ایران باستان ج 2 ص 1446 و 1883 و ج 3 ص 1954 و فارسنامۀ ابن بلخی ص 12 و 56 و حبیب السیر چ سنگی ج 1 صص 73- 74 و مجمل التواریخ و القصص ص 56 و مزدیسنا و ادب پارسی ص 371 و تاریخ گزیده چ لیدن ص 99 و تاریخ سیستان ص 10 شود:
کجا مادرش روشنک نام کرد
جهان را بدو شاد و پدرام کرد.
فردوسی.
همان روشنک را که دخت من است
بدین نازکی دست پخت من است.
نظامی.
که روشن شود روی چون عاج او
شود روشنک درهالتاج او.
نظامی.
اگر سردرآرد بدین شغل شاه
سر روشنک را رساند به ماه.
نظامی.
که تا روشنک را چو روشنچراغ
بیارند با باغ پیرای باغ.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فروشنک
تصویر فروشنک
(دخترانه)
نام نتیجه ایرج پسر فرویدن پادشاه پیشدادی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از روشنا
تصویر روشنا
(دخترانه)
نور، روشنایی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از روشاک
تصویر روشاک
(پسرانه)
نام یکی از سرداران ایرانی در جنگ اسکندر مقدونی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از روشنا
تصویر روشنا
شعاع، فروغ، نور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روشنی
تصویر روشنی
روشنایی، فروغ، نور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روشنا
تصویر روشنا
روشنایی روشنایی فروغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روشنا
تصویر روشنا
((رَ شَ))
فروغ، روشنایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روشنی
تصویر روشنی
صراحت، وضوح
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از روشنی
تصویر روشنی
روشنيٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از روشنی
تصویر روشنی
Enlightenment, Lucidity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از روشنی
تصویر روشنی
illumination, lucidité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از روشنی
تصویر روشنی
просвещение , ясность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از روشنی
تصویر روشنی
啓蒙 , 明晰
دیکشنری فارسی به ژاپنی
روشنی، نور، روشنایی
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از روشنی
تصویر روشنی
روشنی , وضاحت
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از روشنی
تصویر روشنی
আলোকসজ্জা , স্বচ্ছতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از روشنی
تصویر روشنی
การส่องสว่าง , ความชัดเจน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از روشنی
تصویر روشنی
mwanga, uwazi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از روشنی
تصویر روشنی
aydınlanma, berraklık
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از روشنی
تصویر روشنی
계몽 , 명료함
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از روشنی
تصویر روشنی
pencerahan, kejernihan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از روشنی
تصویر روشنی
הארה , בָּרוּת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از روشنی
تصویر روشنی
Erleuchtung, Klarheit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از روشنی
تصویر روشنی
प्रबोधन , स्पष्टता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از روشنی
تصویر روشنی
verlichting, helderheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از روشنی
تصویر روشنی
iluminación, lucidez
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از روشنی
تصویر روشنی
illuminazione, lucidità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از روشنی
تصویر روشنی
iluminação, lucidez
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از روشنی
تصویر روشنی
oświecenie, przejrzystość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از روشنی
تصویر روشنی
просвітлення , ясність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از روشنی
تصویر روشنی
启蒙 , 明晰
دیکشنری فارسی به چینی