- روشنک (دخترانه)
- از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر داراب و همسر اسکندر مقدونی
معنی روشنک - جستجوی لغت در جدول جو
- روشنک
- شاتل، دانه ای به اندازۀ باقلا به رنگ سرخ یا سیاه که مصرف دارویی داشته و در هند می روید، ساتل
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
صراحت، وضوح
روشنایی روشنایی فروغ
شعاع، فروغ، نور
روشنایی، فروغ، نور
Enlightenment, Lucidity
просвещение , ясность
Erleuchtung, Klarheit
просвітлення , ясність
oświecenie, przejrzystość
启蒙 , 明晰
iluminação, lucidez
illuminazione, lucidità
iluminación, lucidez
illumination, lucidité
verlichting, helderheid
प्रबोधन , स्पष्टता
pencerahan, kejernihan
تنوّيرٌ , وضاءةٌ
הארה , בָּרוּת
啓蒙 , 明晰
계몽 , 명료함
aydınlanma, berraklık
mwanga, uwazi
การส่องสว่าง , ความชัดเจน
আলোকসজ্জা , স্বচ্ছতা
روشنی , وضاحت
تابناک، منور، درخشان، تابان
تابان، تابناک، درخشان، افروخته، مقابل تاریک، جایی که نور به آن می تابد، کنایه از واضح و آشکار، روش، روشان، کنایه از آگاه، بصیر، برای مثال شب مردان خدا روز جهان افروز است / روشنان را به حقیقت شب ظلمانی نیست (سعدی۲ - ۶۳۶)