- روشناسان
- مردمان مشهور و معروف
معنی روشناسان - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جایی که در آن چراغ بگذارند چراغدان روشنی دان، تابدان، روزن و سوراخی که از آن روشنایی داخل خانه گردد
معرفت شناخت
جایی که در آن چراغ بگذارند، روشنی دان، چراغ دان، تاب دان، روزنی که نور از آن داخل می شود
چراغدان
معرفت، شناخت
جمع روشن، ستارگان
مشهور معروف، ستاره کوکب جمع روشناسان
ستارگان مثلاً روشنان فلک
معروف، مشهور، نامدار، سرشناس، برای مثال ندانم کس از مردم روشناس / کزآن مردمی نیست بر وی سپاس (نظامی۵ - ۷۶۷)