جدول جو
جدول جو

معنی روشناباد - جستجوی لغت در جدول جو

روشناباد
امام زاده ای بین گرگان و کردکوی، روشنوا، دهستانی در کردکوی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رَ شَ)
دهی است از بخش مرکزی شهرستان بابل. سکنۀ آن 1370 تن و محصول آنجا برنج و پنبه و نیشکر و غلات و کنف و صیفی. آب از رود خانه بابل. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(رَشَ وَ)
دهی است از بخش حومه شهرستان گناباد. سکنه 1302 تن و محصول آنجا غلات و ابریشم. آب آن از قنات. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(شِ)
مردمان مشهور و معروف، کنایه از ستارگان. (برهان قاطع) (آنندراج). باین معنی ظاهراً مصحف روشنان است و روشنان مطلق ستارگان و غالباً ثوابت را گویند. (گاه شماری ص 334 از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). رجوع به روشنان فلک شود
لغت نامه دهخدا
(رَ شَ سَ)
دهی است از بخش رودسر شهرستان لاهیجان. سکنۀ آن 366 تن و محصول آنجا برنج و چای. آب آن از نهر پلرود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
دهی است از بخش طالقان شهرستان تهران. آب آن از شاهرود وکشرود. سکنۀ آن 225 تن. محصول آنجا غلات و سیب زمینی و لوبیا و یونجه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
شهرکی است خرد بر راه پارس از ناحیت کرمان (حدود العالم). در فارسنامۀ ناصری چنین آمده: میانۀ شمال و مشرق فرک از سرسیرات فارس است. هوای تابستانش مانند هوای زمستان ناحیه درز است با آنکه دوازده فرسنگ بیشتر شمالی ناحیه درز نیست و تمام این ناحیه کوهستان است و در زمستان برف نشین درازی آن از کشگو تا قریه دراگاه شش فرسنگ پهنای آن از نیم فرسنگ نگذرد آبهای جاری گوارا و چشمه های خنک دارد، محصولش گندم و جو و مویز و غنچه گل دیمی است و مؤلف لغت نامه آن را چنین آرد: از محالات بلوک محال هفتگانه ولایات خمسۀ فارس طول 36 و عرض سه کیلومتر حد شمالی نیریز، شرقی فارغان، جنوبی طارم و غربی فرک آب و هوای آن سرد و مرکز آن خشن آباد و عده قری 6 می باشد
لغت نامه دهخدا
(رَ شَ)
در لغت یونانی بمعنی تقویت کننده بینایی است و به مرقشیشا اطلاق میشود. (از تذکرۀ ضریر انطاکی). روشنا. روشنایی. حجرالنور. رجوع به مرقش و روشنا و روشنایی و حجرالنوار شود
لغت نامه دهخدا
(رَ)
رخش آباد. نام شکارگاهی بوده است بزرگ بطول پانزده فرسنگ و عرض دوازده فرسنگ در خوزستان. رجوع به تاریخ گزیده چ اروپا ص 673 و نزهه القلوب چ لیدن ج 3 ص 110 و جغرافیای غرب ایران ص 86 شود
لغت نامه دهخدا
(گُ نِ)
شهری است از بلاد بین نیریز و داراب و فسا (در جنوب شهر خیر و شمال شرقی فسا و جنوب غربی نیریز) معرب آن جشناباد است. (تاریخ مغول ص 381)
لغت نامه دهخدا
تصویری از روشناسان
تصویر روشناسان
مردمان مشهور و معروف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رکناباد
تصویر رکناباد
نام کنادی (قنات) که رکن الدوله دیلمی در شیراز بنیاد کرده
فرهنگ لغت هوشیار