جدول جو
جدول جو

معنی روسیهی - جستجوی لغت در جدول جو

روسیهی(یَ)
حالت و چگونگی روسیاه. رجوع به روسیاه و روسیاهی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از روزبهی
تصویر روزبهی
بهروزی، خوشبختی، سعادت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موسیقی
تصویر موسیقی
فن آواز خواندن و نواختن ساز، آهنگی که موجد حزن یا نشاط و محرک احساسات باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روسیاه
تصویر روسیاه
کسی که چهره اش سیاه باشد، کنایه از عاصی، گناهکار
فرهنگ فارسی عمید
سیاه بودن روی، (ناظم الاطباء)، چگونگی و حالت روسیاه، رسوایی و فضیحت، جرم و تقصیر خطا و گناه، (ناظم الاطباء) :
ز ممکن روسیاهی در دو عالم
جدا هرگز نشد واﷲ اعلم،
شبستری،
، شرمندگی از قصور یا تقصیر، سوادالوجه، (یادداشت مؤلف)،
- امثال:
زمستان رفت روسیاهی به زغال ماند، با اینکه یاری و مددی نکرد کار و مقصود چنانکه منظور بود انجام یافت، (امثال و حکم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(یَهْ)
مخفف روسیاه. کسی که بخاطر کارناروا که مرتکب شده شرمنده است:
گر به پیری دانش بدگوهران افزون شدی
روسیه تر نیستی هر روز ابلیس لعین.
منوچهری.
ای ز خجالت همه شبهای تو
روسیه از روز طربهای تو.
نظامی.
زن چو انگور و طفل بی گنهست
خام سرسبز و پخته روسیهت.
نظامی.
و رجوع به روسیاه شود
لغت نامه دهخدا
(سی یَ)
نامی است که بر امپراتوری وسیع تزارهااطلاق می شود و آن در اروپا و آسیا از سواحل دریای بالتیک تا سواحل اقیانوس کبیر ممتد بوده است. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). رجوع به روسیۀ شوروی شود
لغت نامه دهخدا
جامه ای که بر روی سینی کشند
لغت نامه دهخدا
تصویری از فروسیه
تصویر فروسیه
از ریشه پارسی فروسه بنگرید به فروسه و دلیری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موسیقی
تصویر موسیقی
علم ادوار، فن آواز خواندن و نواختن ساز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روباهی
تصویر روباهی
مانند روباه بودن، حیله گری
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که صورت و روی او سیاه باشد، بدهکار، عاصی، گنهکار و بد افعال، بدبخت
فرهنگ لغت هوشیار
فولاد و آهن جوهردار، آنچه از فولاد و آهن جوهردار سازند مانند شمشیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روگیری
تصویر روگیری
احتجاب زنان، حجاب زنان، رو گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موسیقی
تصویر موسیقی
فن آواز خواندن و نواختن ساز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روسیاه
تصویر روسیاه
کنایه از گناهکار، شرمسار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از موسیقی
تصویر موسیقی
خنیا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از روسازی
تصویر روسازی
جعل
فرهنگ واژه فارسی سره
افتضاح، خجالت، رسوایی، شرمساری، ننگ
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از روسایی
تصویر روسایی
Chieftainship
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از روتینی
تصویر روتینی
Routine
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از موسیقی
تصویر موسیقی
Music
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از روسایی
تصویر روسایی
вождизм
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از موسیقی
تصویر موسیقی
музика
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از روسایی
تصویر روسایی
przywództwo
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از روتینی
تصویر روتینی
rutynowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از موسیقی
تصویر موسیقی
музыка
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از روتینی
تصویر روتینی
routinemäßig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از روتینی
تصویر روتینی
рутинний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از موسیقی
تصویر موسیقی
muzyka
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از روسایی
تصویر روسایی
Häuptlingschaft
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از روسایی
تصویر روسایی
вождизм
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از روتینی
تصویر روتینی
рутинный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از موسیقی
تصویر موسیقی
música
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از روتینی
تصویر روتینی
常规的
دیکشنری فارسی به چینی