جدول جو
جدول جو

معنی روزرو - جستجوی لغت در جدول جو

روزرو
(مَ گَ دَ / دِ)
روزرونده. کسی یا چیزی که روز راه رود:
هواداری مکن شب راچو خفاش
چو باز جرۀ خور روزرو باش.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رزرو
تصویر رزرو
اندوخته، ذخیره، پس انداز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روارو
تصویر روارو
کثرت آمد و شد، آمد و شد مردم در جایی، پیاپی و باشتاب رفتن، گروهی از مردم یا سپاهیان، برای مثال زمین از بار آهن خم گرفته / هوا را از روارو دم گرفته (نظامی۲ - ۲۵۴)
روارو برآمدن: فریاد روارو بلند شدن، بانگ بروبرو زدن، برای مثال روارو برآمد که بگشای راه / که آمد نوآیین یکی پیشگاه (فردوسی - ۲/۳۷۳)
روارو زدن: فریاد بروبرو برآوردن، برای مثال وقت بیاید که روارو زنند / سکۀ ما بر درمی نو زنند (نظامی۱ - ۶۲)
فرهنگ فارسی عمید
روزبروز، (ناظم الاطباء)، همه روز، یوماً فیوماً، (ناظم الاطباء)، هرروز:
گلی کان همی تازه شد روزروز
کنون هرزمان می فروپژمرد،
ناصرخسرو،
هرکه بچۀ مار بد را پروراند روزروز
زود بر جان عزیز خویش اژدرها کند،
ناصرخسرو،
رفتنت سوی شهر اجل هست روزروز
چون رفتن غریب سوی خانه گام گام،
ناصرخسرو،
قرعه بر هر کو فتادی روزروز
سوی آن شیران دویدی همچو یوز،
مولوی
لغت نامه دهخدا
(رُ وا)
روبارو. روبرو. مقابل و مواجه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
محاذی. مقابل. در پیش. (ناظم الاطباء). روبارو. (آنندراج). مواجه و مقابل. (لغت محلی شوشتر نسخۀ خطی). برابر. رویاروی. رجوع به روبروی شود:
دید قبرستان و مبرز روبرو
بانگ برزد گفت کی نظارگان...
ناصرخسرو.
دو لشکر روبرو خنجر کشیدند
جناح و قلب را صف برکشیدند.
نظامی.
کسی را روبرو از خلق بخت است
که چون آیینه پیشانیش سخت است.
نظامی.
جهان چیست مهمان سرایی، در او
نشسته دو سه ماتمی روبرو.
؟ (از یادداشت مؤلف).
- امثال:
روبرو بودن به از پهلو بود، نظیر: المقابله خیر من المقارنه
لغت نامه دهخدا
تصویری از رزرو
تصویر رزرو
ذخیره، پس انداز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روبرو
تصویر روبرو
مواجه و مقابل، برابر، رویاروی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روارو
تصویر روارو
کثرت آمد و شد خلق، آمد و رفت مردم روبرو، مقابل و مواجه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رزرو
تصویر رزرو
((رِ زِ))
یدک، (در بازی های تی می) بازیکنی که در مواقع لزوم با نظر مربی جانشین بازیکن اصلی تیم شود. ذخیره (واژه فرهنگستان)، آن چه که برای استفاده کسی کنار گذاشته می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روارو
تصویر روارو
((رَ))
آمد و شد مردم در جایی، کثرت آمد و شد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روبرو
تصویر روبرو
متضاد، مقابل، مواجه
فرهنگ واژه فارسی سره
برابر، پیش رو، جلو، حضوراً، رویارو، قبال، متقابل، محاذی، مقابل، مواجه، نزد
متضاد: عقب
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از رزرو
تصویر رزرو
Reservation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از رزرو
تصویر رزرو
reservation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از رزرو
تصویر رزرو
pemesanan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از رزرو
تصویر رزرو
رزرو
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از رزرو
تصویر رزرو
রিজার্ভেশন
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از رزرو
تصویر رزرو
การจอง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از رزرو
تصویر رزرو
pesanan
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از رزرو
تصویر رزرو
rezervasyon
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از رزرو
تصویر رزرو
예약
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از رزرو
تصویر رزرو
予約
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از رزرو
تصویر رزرو
הַזְמָנָה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از رزرو
تصویر رزرو
rezerwacja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از رزرو
تصویر رزرو
आरक्षण
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از رزرو
تصویر رزرو
reserveren
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از رزرو
تصویر رزرو
reserva
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از رزرو
تصویر رزرو
prenotazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از رزرو
تصویر رزرو
reserva
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از رزرو
تصویر رزرو
预定
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از رزرو
تصویر رزرو
резервація
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از رزرو
تصویر رزرو
Reservierung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از رزرو
تصویر رزرو
резервация
دیکشنری فارسی به روسی
رزرو، رزرو کنید
دیکشنری اردو به فارسی