جدول جو
جدول جو

معنی روزافروز - جستجوی لغت در جدول جو

روزافروز(مَ لَ حَ)
تابناک. روشنگر. روشنی بخش:
ای دریغا نور ظلمت سوز من
ای دریغا صبح روزافروز من.
مولوی.
چون نباشم همچو شب بی روز او
بی وصال روی روزافروز او.
مولوی
لغت نامه دهخدا
روزافروز
تابناک، روشنگر، روشنی بخش
تصویری از روزافروز
تصویر روزافروز
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رخ افروز
تصویر رخ افروز
(دخترانه)
روشن کننده چهره، شادی آور
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از روزافزون
تصویر روزافزون
(دخترانه)
روز به روز پیشرفت کننده، آنچه روز به روز بر آن افزوده می شود، نام دختر کانون، سپهسالار ماچین در داستان سمک عیار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از روزافزون
تصویر روزافزون
آنچه روزبه روز افزایش می یابد مثلاً حسن روزافزون، طالع روزافزون
فرهنگ فارسی عمید
روزبروز: المیاومه، چیزی بروزاروز فرادادن، (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(دَ / دُگِ رِ تَ / تِ)
افروزندۀ خود. آتش زنندۀ خود. آنکه خود را به آتش زند تا دیگران را روشن کند.
- شمع خودافروز، شمعی که خود را می افروزد و می سوزد تا نور به انجمن دهد.
، که بیواسطه آتش روشن کند. کنایه از کسی است که بدون جهت موجب نقار بین مردم شود
لغت نامه دهخدا
(بَ رَ / رُو)
عودافروزنده. آنکه یا آنچه عود را روشن کند و بسوزد تا بوی آن منتشر گردد. آتش. (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(کَ شُ دَ / دِ)
رخ افروزنده. که رخ افروخته دارد. که روی بیفروزد. سرخ روی. قرمزروی. زیباروی:
گل که سلطان فصل نوروز است
در میان همه رخ افروز است.
(از ترجمه محاسن اصفهان ص 100)
لغت نامه دهخدا
صدای جماع، (فرهنگ فارسی معین)، فوز، رجوع به فوز شود
لغت نامه دهخدا
(بِ)
همه روز. (ناظم الاطباء). چند روز متوالی و از پی هم. یوماً فیوماً. (ناظم الاطباء). همیشه:
گل برچنند روز بروز از درخت گل
زین گلبنان هنوز مگر گل نچیده اند!
سعدی
لغت نامه دهخدا
روزبروز، (ناظم الاطباء)، همه روز، یوماً فیوماً، (ناظم الاطباء)، هرروز:
گلی کان همی تازه شد روزروز
کنون هرزمان می فروپژمرد،
ناصرخسرو،
هرکه بچۀ مار بد را پروراند روزروز
زود بر جان عزیز خویش اژدرها کند،
ناصرخسرو،
رفتنت سوی شهر اجل هست روزروز
چون رفتن غریب سوی خانه گام گام،
ناصرخسرو،
قرعه بر هر کو فتادی روزروز
سوی آن شیران دویدی همچو یوز،
مولوی
لغت نامه دهخدا
تصویری از رخ افروز
تصویر رخ افروز
سرخ روی، زیبا روی
فرهنگ لغت هوشیار
صدای جماع: چنان کشیم و چنان در بریم ما همه شب که خواب ناید همسایه را ز فوزافوز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روزافزون
تصویر روزافزون
آن چه که هر روز افزایش یابد
فرهنگ فارسی معین
متزاید
فرهنگ واژه مترادف متضاد