دهی است از دهستان بویراحمد سرحدی بخش کهگیلویه از شهرستان بهبهان واقع در 9هزارگزی شمال غربی سی سخت و 8هزارگزی شمال غربی راه اتومبیل رو سی سخت به شیراز. منطقۀ کوهستانی است و هوایی سرد دارد. سکنۀ آن 125تن است. آب آن از چشمه تأمین میشود و محصولش غلات و برنج و میوه و پشم و لبنیات، و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی از قبیل قالیچه و جوال و جاجیم بافی است. راه مالرو دارد و اهالی از طایفۀ رودشتی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان بویراحمد سرحدی بخش کهگیلویه از شهرستان بهبهان واقع در 9هزارگزی شمال غربی سی سخت و 8هزارگزی شمال غربی راه اتومبیل رو سی سخت به شیراز. منطقۀ کوهستانی است و هوایی سرد دارد. سکنۀ آن 125تن است. آب آن از چشمه تأمین میشود و محصولش غلات و برنج و میوه و پشم و لبنیات، و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی از قبیل قالیچه و جوال و جاجیم بافی است. راه مالرو دارد و اهالی از طایفۀ رودشتی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
ابوعبدالله محمد بن احمد بن ساره بن جعفر رودشتی اصفهانی. در بغداد سکونت گزید و از ابوسعد مالینی و محمد بن محمد بن مخلد عطار و جز آنان استماع حدیث کرد و ابوبکر انصاری از او روای-ت دارد. وی به س-ال 464 ه. ق. درگذشت. (از اللباب فی تهذیب الانساب)
ابوعبدالله محمد بن احمد بن ساره بن جعفر رودشتی اصفهانی. در بغداد سکونت گزید و از ابوسعد مالینی و محمد بن محمد بن مخلد عطار و جز آنان استماع حدیث کرد و ابوبکر انصاری از او روای-ت دارد. وی به س-ال 464 هَ. ق. درگذشت. (از اللباب فی تهذیب الانساب)
زرتشتی، کسی که به دین و آیین زردشت اعتقاد دارد، پیرو زردشت، زردهشتی، مزدیسنی، مزدیسنا، گبر، گبرک، مزداپرست، بهدین، مربوط به زردشت، آیین زردشتی، دینی که زردشت، پیغمبر باستانی، در حدود قرن هفتم پیش از میلاد مسیح آورد و در عهد پادشاهان ساسانی مذهب رسمی ایرانیان بود
زَرتُشتی، کسی که به دین و آیین زردشت اعتقاد دارد، پیرو زردشت، زَردهُشتی، مَزدَیَسنی، مَزدَیَسنا، گَبر، گَبرَک، مَزداپَرَست، بِهدین، مربوط به زردشت، آیین زردشتی، دینی که زردشت، پیغمبر باستانی، در حدود قرن هفتم پیش از میلاد مسیح آورد و در عهد پادشاهان ساسانی مذهب رسمی ایرانیان بود
مرکّب از: زردشت + ی نسبت، منسوب به زردشت. پیرو زردشت. دارای آیین زردشت. (حاشیۀ برهان چ معین)، پیرو دین زردشت. بهدین. مجوس. گبر. زرتشتی. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، صاحب نفایس الفنون در ذیل ’زردشتیه’ آرد: قومی از مجوس اصحاب زردشت بن نوذر است که در زمان گشتاسب ظاهر شد و مردمان را از دین صائبان بازداشت و به مجوسیت دعوت کرد. گشتاسب بدو بگروید و به زند خواندن مشغول شد و اباحت اظهار کرد. زعم ایشان آن است که زردشت پیغمبر بود. - انتهی. (حاشیۀ برهان چ معین) : بل هندویست برهمن آتش گرفته سر چون آب عیدنامۀ زردشتی از برش. خاقانی. آن مؤذن زردشتی گر سیر شد از قامت وز حی علی کردن بیزار نمود آنک. خاقانی (چ سجادی ص 498)، چند پی کار آب بر ره زردشتیان عقل که کسری فش است وقف ستم داشتن. خاقانی. ، دینی که زردشت موجد آن است. در این آیین اهورا مزدا خدای بزرگ است. هفت امشاسپندان و گروه بسیار از ایزدان (فرشتگان) مجری ارادۀ اویند. اهریمن روان خبیث است و کماریکان و گروهی از دیوان یار اهریمنند. سه رکن مهم دین زردشت: منش نیک، کردار نیک و گفتار نیک است. اعتقاد به جهان دیگر، صراط، میزان، داوری و بهشت و دوزخ در این آیین آشکار است. پیروزی از آن راستی است و انسان باید در راه این پیروزی بکوشد. (فرهنگ فارسی معین) : به باغ تازه کن آیین دین زردشتی کنون که لاله برافروخت آتش نمرود. حافظ (از حاشیۀ برهان ایضاً)، رجوع به ایرانشاه از انتشارات انجمن زرتشتیان بمبئی 1925 پورداود، و مزدیسنان صص 12- 18، تاریخچۀ زردشتیان ایران ایرج افشار، اطلاعات ماهانه سال سوم (1329) شماره 8 ص 19 به بعد، ایران در زمان ساسانیان، احوال و اشعار رودکی، غزالی نامه، تاریخ ادبیات ادوارد برون ترجمه علی اصغر حکمت، خاندان نوبختی اقبال، لباب الالباب و زرتشتی و زردهشتی شود
مُرَکَّب اَز: زردشت + ی نسبت، منسوب به زردشت. پیرو زردشت. دارای آیین زردشت. (حاشیۀ برهان چ معین)، پیرو دین زردشت. بهدین. مجوس. گبر. زرتشتی. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، صاحب نفایس الفنون در ذیل ’زردشتیه’ آرد: قومی از مجوس اصحاب زردشت بن نوذر است که در زمان گشتاسب ظاهر شد و مردمان را از دین صائبان بازداشت و به مجوسیت دعوت کرد. گشتاسب بدو بگروید و به زند خواندن مشغول شد و اباحت اظهار کرد. زعم ایشان آن است که زردشت پیغمبر بود. - انتهی. (حاشیۀ برهان چ معین) : بل هندویست برهمن آتش گرفته سر چون آب عیدنامۀ زردشتی از برش. خاقانی. آن مؤذن زردشتی گر سیر شد از قامت وز حی علی کردن بیزار نمود آنک. خاقانی (چ سجادی ص 498)، چند پی کار آب بر ره زردشتیان عقل که کسری فش است وقف ستم داشتن. خاقانی. ، دینی که زردشت موجد آن است. در این آیین اهورا مزدا خدای بزرگ است. هفت امشاسپندان و گروه بسیار از ایزدان (فرشتگان) مجری ارادۀ اویند. اهریمن روان خبیث است و کماریکان و گروهی از دیوان یار اهریمنند. سه رکن مهم دین زردشت: منش نیک، کردار نیک و گفتار نیک است. اعتقاد به جهان دیگر، صراط، میزان، داوری و بهشت و دوزخ در این آیین آشکار است. پیروزی از آن راستی است و انسان باید در راه این پیروزی بکوشد. (فرهنگ فارسی معین) : به باغ تازه کن آیین دین زردشتی کنون که لاله برافروخت آتش نمرود. حافظ (از حاشیۀ برهان ایضاً)، رجوع به ایرانشاه از انتشارات انجمن زرتشتیان بمبئی 1925 پورداود، و مزدیسنان صص 12- 18، تاریخچۀ زردشتیان ایران ایرج افشار، اطلاعات ماهانه سال سوم (1329) شماره 8 ص 19 به بعد، ایران در زمان ساسانیان، احوال و اشعار رودکی، غزالی نامه، تاریخ ادبیات ادوارد برون ترجمه علی اصغر حکمت، خاندان نوبختی اقبال، لباب الالباب و زرتشتی و زردهشتی شود
آنکه زود به صلح گراید، (از آنندراج)، که کینه به دل نگیرد و بدی گذشته را به اندک زمانی از خاطر دور سازد: در حق آن کش بر خود داشتی دیرخصومت شو و زودآشتی، امیرخسرو (از آنندراج)، کودکان زودجنگ و زودآشتی باشند، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
آنکه زود به صلح گراید، (از آنندراج)، که کینه به دل نگیرد و بدی گذشته را به اندک زمانی از خاطر دور سازد: در حق آن کش بر خود داشتی دیرخصومت شو و زودآشتی، امیرخسرو (از آنندراج)، کودکان زودجنگ و زودآشتی باشند، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
به رود دجله هم اطلاق شده و آن در اصل تیگر بوده که ایرانیها به مناسبت تندی به دجله می گفتند، در زبان فرنگی هم تیگر به دجله گویند از فارسی گرفته اند، (فرهنگ لغات شاهنامه)، آقای پیرنیا آرد: کنت کورث نوشته در آسیا رودی نیست که به تندی دجله باشد و برای استدلال به اسم دجله یعنی تیگر استناد کرده گوید که تیر را به زبان پارسی تیگریس گویند، (ایران باستان ج 2 ص 1372)
به رود دجله هم اطلاق شده و آن در اصل تیگر بوده که ایرانیها به مناسبت تندی به دجله می گفتند، در زبان فرنگی هم تیگر به دجله گویند از فارسی گرفته اند، (فرهنگ لغات شاهنامه)، آقای پیرنیا آرد: کنت کورث نوشته در آسیا رودی نیست که به تندی دجله باشد و برای استدلال به اسم دجله یعنی تیگر استناد کرده گوید که تیر را به زبان پارسی تیگریس گویند، (ایران باستان ج 2 ص 1372)
کنایه از شرم حضور، (آنندراج)، رودربایستی، از ’رو داری’ آن خواهند که امروز از ’رودربایستی’ اراده کنند، (از امثال و حکم دهخدا) : نباشد سخت باطن چشم روداری ز احبابش بود آیینۀ فولاد کی حاجت به سیمابش، تأثیر (از آنندراج)، - امثال: هرکه روداری کند خانه داری نکند، یعنی هر که در ادارۀ امور و دقت در خرج و دخل خانه شرم و حیا را ملاحظه کند قادر به حسن ادارۀ امور و برقراری نظم و نسق صحیح و ترتیب خانه مرفه و پراسباب و اثاث نخواهد بود، رجوع به امثال و حکم شود، ، پروریی، بیحیایی، گستاخی، وقاحت، مرتبه و درجه و جاه و جلال و شأن، (ناظم الاطباء)
کنایه از شرم حضور، (آنندراج)، رودربایستی، از ’رو داری’ آن خواهند که امروز از ’رودربایستی’ اراده کنند، (از امثال و حکم دهخدا) : نباشد سخت باطن چشم روداری ز احبابش بود آیینۀ فولاد کی حاجت به سیمابش، تأثیر (از آنندراج)، - امثال: هرکه روداری کند خانه داری نکند، یعنی هر که در ادارۀ امور و دقت در خرج و دخل خانه شرم و حیا را ملاحظه کند قادر به حسن ادارۀ امور و برقراری نظم و نسق صحیح و ترتیب خانه مرفه و پراسباب و اثاث نخواهد بود، رجوع به امثال و حکم شود، ، پروریی، بیحیایی، گستاخی، وقاحت، مرتبه و درجه و جاه و جلال و شأن، (ناظم الاطباء)
رودشتین. از دهستانهای بخش کوهپایۀ اصفهان است. (ازمعجم البلدان). حمدالله مستوفی آرد: ناحیت رودشت شصت پاره دیه است فارفاآن قصبۀ آن و قولطان و ورزنه و اسکران و کمندان معظم قرای آن، و این دیهها را که معظم قری میخوانند از آنها است که در دیگر ولایات شهر خوانند زیرا که در هریک از آن دیهها کمابیش هزار خانه باشد و بازار و مساجد و خانقاه هست و حمامات دارد. (نزهه القلوب چ اروپا ص 51). رودشت یا رودشتین بدو ناحیۀ رودشت بالا و پایین قسمت میشود. محصول آن گندم و پنبه، و اراضی آن مانند ورامین حاصلخیز است و در بعضی از نقاط برنج کاشته میشود. لبنیات آن نیز بسیار است و بخارج حمل میشود. (از جغرافیای طبیعی کیهان). نام یکی از دهستانهای بخش کوهپایه از شهرستان اصفهان است و در قسمت جنوبی قرار دارد. حدود و مشخصات آن بشرح زیر است: از شمال بدهستان کوهپایه و از جنوب به دهستان جرقویه و شهرستان شهرضا و از مشرق به شهرستان نایین و از مغرب به بخش مرکزی اصفهان محدود است. این دهستان در جلگه واقع است و زاینده رود از وسط آن از غرب بسمت شرق جریان دارد. کوه منفردی بنام چیرس در مشرق دهستان واقع شده است که ارتفاع آن 200 متر است. هوای دهستان معتدل است و آب دیه های آن از زاینده رود وقنات و چاهها تأمین میشود. محصول عمده آن عبارت است از غلات و پنبه و حبوب. شغل عمده اهالی زراعت و صنایع دستی از قبیل پنبه ریسی و جوالبافی است. این دهستان از 43 آبادی کوچک و بزرگ تشکیل شده و سکنۀ آن در حدود 8910 تن است. دیه های مهم آن ورزیه و اژیه است. پل زاینده رود در نزدیکی این آبادی بر روی زاینده رود ساخته شده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
رودشتین. از دهستانهای بخش کوهپایۀ اصفهان است. (ازمعجم البلدان). حمدالله مستوفی آرد: ناحیت رودشت شصت پاره دیه است فارفاآن قصبۀ آن و قولطان و ورزنه و اسکران و کمندان معظم قرای آن، و این دیهها را که معظم قری میخوانند از آنها است که در دیگر ولایات شهر خوانند زیرا که در هریک از آن دیهها کمابیش هزار خانه باشد و بازار و مساجد و خانقاه هست و حمامات دارد. (نزهه القلوب چ اروپا ص 51). رودشت یا رودشتین بدو ناحیۀ رودشت بالا و پایین قسمت میشود. محصول آن گندم و پنبه، و اراضی آن مانند ورامین حاصلخیز است و در بعضی از نقاط برنج کاشته میشود. لبنیات آن نیز بسیار است و بخارج حمل میشود. (از جغرافیای طبیعی کیهان). نام یکی از دهستانهای بخش کوهپایه از شهرستان اصفهان است و در قسمت جنوبی قرار دارد. حدود و مشخصات آن بشرح زیر است: از شمال بدهستان کوهپایه و از جنوب به دهستان جرقویه و شهرستان شهرضا و از مشرق به شهرستان نایین و از مغرب به بخش مرکزی اصفهان محدود است. این دهستان در جلگه واقع است و زاینده رود از وسط آن از غرب بسمت شرق جریان دارد. کوه منفردی بنام چیرس در مشرق دهستان واقع شده است که ارتفاع آن 200 متر است. هوای دهستان معتدل است و آب دیه های آن از زاینده رود وقنات و چاهها تأمین میشود. محصول عمده آن عبارت است از غلات و پنبه و حبوب. شغل عمده اهالی زراعت و صنایع دستی از قبیل پنبه ریسی و جوالبافی است. این دهستان از 43 آبادی کوچک و بزرگ تشکیل شده و سکنۀ آن در حدود 8910 تن است. دیه های مهم آن ورزیه و اژیه است. پل زاینده رود در نزدیکی این آبادی بر روی زاینده رود ساخته شده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
محمد بن احمد بن ساره بن جعفر روذدشتی اصفهانی مکنی به ابوعبدالله ، وی در بغداد سکونت گزید و از ابوسعد مالینی و محمد بن محمد بن مخلد عطار و دیگران استماع حدیث کرد و ابوبکر انصاری از وی روایت کند. وی بسال 464 ه. ق. درگذشت. (از اللباب فی تهذیب الانساب)
محمد بن احمد بن ساره بن جعفر روذدشتی اصفهانی مکنی به ابوعبدالله ، وی در بغداد سکونت گزید و از ابوسعد مالینی و محمد بن محمد بن مخلد عطار و دیگران استماع حدیث کرد و ابوبکر انصاری از وی روایت کند. وی بسال 464 هَ. ق. درگذشت. (از اللباب فی تهذیب الانساب)