جدول جو
جدول جو

معنی رودراوری - جستجوی لغت در جدول جو

رودراوری
(وَ)
نسبت است به رودراور که ناحیه ای است از نواحی همدان، و جماعتی از اهل علم بدانجا منسوب هستند. (از اللباب فی تهذیب الانساب)
لغت نامه دهخدا
رودراوری
(وَ)
حمزه بن احمد بن حسین بن سعید بن علی بن فضل رودراوری مکنی به ابوطاهر صوفی حافظ. از کثیر استماع حدیث کرد و در طلب حدیث سفرها پیمود و از احمد بن خلف و جمع دیگر حدیث شنید و بسال پانصدوده و اندی درگذشت. (از اللباب فی تهذیب الانساب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

منسوب است به رودبار که نام مواضع متعددی است
لغت نامه دهخدا
(وَ)
منسوب به رودآور است که قصبه ای است از همدان. رجوع به رودآور (قصبه ای از همدان) شود
لغت نامه دهخدا
(غُ وِ)
تلفظ ترکی گداوری. نام یکی از رودخانه های مقدس هندوستان که به خلیج بنگاله میریزد. طول مسیر آن 1500هزار گز است. رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
مخفف رودربایستی. رجوع به رودربایستی شود
لغت نامه دهخدا
(سَ وَ)
پارچۀ کوچکی که بر روی سماور می افکنند
لغت نامه دهخدا
(وَ)
عمل و کیفیت زودباور. خوش گمانی. ساده لوحی. مقابل دیرباوری. (فرهنگ فارسی معین). خوش باوری. سهل القبولی
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان سگلی از شهرستان نهاوند واقع در 25هزارگزی شمال باختر نهاوندو 5هزارگزی باختر راه شوسۀ نهاوند به کرمانشاه در کنار راه گاماسیاب، منطقه ای است جلگه ای و هوایی سرد دارد، سکنۀ آن 540 تن است، آب آن از رودخانه تأمین می شود و محصولش غلات و حبوب، و شغل اهالی زراعت است و راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
نسبت به روذراور. (از معجم البلدان). رجوع به روذراور ورودراور و رودراوری در معنی وصفی و اسم خاصی شود
لغت نامه دهخدا
(وَ)
قصبه ای است از قصبات سکان و توی و دیه سرکان با هفتاد موضع دیگر به پنج ناحیت موضع (کذا) چون هندرود و سرکان رود و کرزان رود و لامجانرود و برزمهین از توابع آن. هوایش معتدل است و آبش از کوه الوند جاری است و زمینش مرتفع تمام باشد و درآنجا زعفران بسیار باشد و بدین سبب آن زمین را زعفرانی خوانند. حقوق دیوانیش دو تومان و سه هزاروپانصد دینار است. (نزهه القلوب چ لیدن ص 73). ناحیه ای است درنزدیکی نهاوند از اعمال جبال. دارای 93 قریه است که باغهای پردرخت و نهرهای جاری دارد و درختان این ناحیه دارای انواع گوناگون میوه هاست و دارای منبر بود وآن در موضعی بود که بدان کرج گفته میشد و آن شهر کوچکی است و ابنیۀ آن از گل محکم ساخته شده است و دارای چمنزارها و میوه ها و کشتزارهاست و زعفران بسیار از آنجا می خیزد و ببلاد دیگر حمل میگردد و میان آن و همدان، و همچنین نهاوند هفت فرسخ است. جمعی از اهل علم به رودراور منسوب هستند. (از معجم البلدان). محتمل است همان رودآور کنونی باشد. رجوع به رودآور شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از رودررویی
تصویر رودررویی
اپوزیسیون، مواجهه
فرهنگ واژه فارسی سره
اعتمادبه نفس
متضاد: خودباخته
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از زودباوری
تصویر زودباوری
سذاجةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از زودباوری
تصویر زودباوری
Gullibility
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زودباوری
تصویر زودباوری
crédulité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از زودباوری
تصویر زودباوری
łatwowierność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از زودباوری
تصویر زودباوری
ความเชื่อใจง่าย
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از زودباوری
تصویر زودباوری
доверчивость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زودباوری
تصویر زودباوری
Leichtgläubigkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زودباوری
تصویر زودباوری
سادہ لوحی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از زودباوری
تصویر زودباوری
বিশ্বাসযোগ্যতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از زودباوری
تصویر زودباوری
udanganyifu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از زودباوری
تصویر زودباوری
易受骗
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از زودباوری
تصویر زودباوری
騙されやすさ
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از زودباوری
تصویر زودباوری
תַּם
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از زودباوری
تصویر زودباوری
잘 속는
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از زودباوری
تصویر زودباوری
довірливість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زودباوری
تصویر زودباوری
भोला पन
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از زودباوری
تصویر زودباوری
geloofswaardigheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از زودباوری
تصویر زودباوری
credulidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از زودباوری
تصویر زودباوری
credulità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از زودباوری
تصویر زودباوری
credulidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از زودباوری
تصویر زودباوری
kebodohan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی