جدول جو
جدول جو

معنی رودتلخی - جستجوی لغت در جدول جو

رودتلخی
(تَ)
تیره ای است از بهمئی از شعبه لیرادی از ایلهای کوه کهکیلویۀ فارس. (ازجغرافیای سیاسی کیهان ص 89). رجوع به رود تلخ شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ)
دهی است از دهستان بهمئی سردسیر از بخش کهکیلویۀ شهرستان بهبهان واقع در 18هزارگزی جنوب غربی قلعۀ اعلا مرکز دهستان و 60هزارگزی شرق راه باغ ملک. منطقۀ کوهستانی است و هوایی سرد دارد. سکنۀ آن 200 تن است. آب آن از چشمه تأمین میشود و محصولش غلات و پشم و لبنیات، و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی از قبیل قالی و قالیچه و جاجیم و پارچه بافی است. سکنه از طایفۀ بهمئی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(رَ گِ تَ)
تلخی که در گلاب باشد. (آنندراج) :
آن گل چو در عرق شود از آتش عتاب
چین چین او رگ تلخی است در گلاب (کذا).
حاجی طالب نصیب اصفهانی (از آنندراج).
- رگ تلخی داشتن، دارای طعم مایل به تلخی (تلخوش) بودن (میوه و غذا)
لغت نامه دهخدا