جدول جو
جدول جو

معنی روداری - جستجوی لغت در جدول جو

روداری
کنایه از شرم حضور، (آنندراج)، رودربایستی، از ’رو داری’ آن خواهند که امروز از ’رودربایستی’ اراده کنند، (از امثال و حکم دهخدا) :
نباشد سخت باطن چشم روداری ز احبابش
بود آیینۀ فولاد کی حاجت به سیمابش،
تأثیر (از آنندراج)،
- امثال:
هرکه روداری کند خانه داری نکند، یعنی هر که در ادارۀ امور و دقت در خرج و دخل خانه شرم و حیا را ملاحظه کند قادر به حسن ادارۀ امور و برقراری نظم و نسق صحیح و ترتیب خانه مرفه و پراسباب و اثاث نخواهد بود، رجوع به امثال و حکم شود،
، پروریی، بیحیایی، گستاخی، وقاحت، مرتبه و درجه و جاه و جلال و شأن، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آبروداری
تصویر آبروداری
نگه داشتن آبرو با وجود نداشتن امکانات مادی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روتاری
تصویر روتاری
گردنده، انجمنی که در سال ۱۹۰۵ میلادی از صاحبان صنایع و بازرگانان بزرگ به منظور کمک به امور خیریه در شهر شیکاگو تشکیل شد و به تدریج در اغلب کشورهای جهان شعبه هایی تاسیس کرد. در تهران نخستین باشگاه روتاری در سال ۱۹۵۶ تاسیس شد
فرهنگ فارسی عمید
(بِ)
صفت و چگونگی آبرودار
لغت نامه دهخدا
(رَ)
راهداری. (یادداشت مؤلف). رجوع به راهداری شود
لغت نامه دهخدا
حسین بن محمد بن محمد بن علی رودباری طوسی مکنی به ابوعلی، در طلب حدیث مسافرتها کرد و از ابن داسه التمار بصری سنن ابوداود را فراشنید و از ابوالحسن محمد بن محمد بن علی انصاری طوسی روایت کرد و حاکم ابوعبداﷲ و ابوبکر بیهقی از او حدیث شنیدند، وی بسال 403 هجری قمری درگذشت، (از اللباب فی تهذیب الانساب)
محمد بن احمد رودباری مکنی به ابوعلی از مشایخ است، وفاتش بمصر در سنۀ عشر و ثلثمائه (310 هجری قمری) بزمان مقتدر خلیفه اتفاق افتاد، از سخنان اوست: تصوف مذهبی است همه جد که هیچ هزل با او نباشد و نیامیزد، (تاریخ گزیده چ لیدن ص 778)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان سگلی از شهرستان نهاوند واقع در 25هزارگزی شمال باختر نهاوندو 5هزارگزی باختر راه شوسۀ نهاوند به کرمانشاه در کنار راه گاماسیاب، منطقه ای است جلگه ای و هوایی سرد دارد، سکنۀ آن 540 تن است، آب آن از رودخانه تأمین می شود و محصولش غلات و حبوب، و شغل اهالی زراعت است و راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
منسوب است به رودبار که نام مواضع متعددی است
لغت نامه دهخدا
مقابل زیرکاری، مقابل توکاری در کشیدن سیم برق در دیوار، در اصطلاح بنایی و راهسازی، اعمال رویین بنایی یا راهی، مانند کاهگل و سفیدکاری و رنگ کردن در بنا، و سیمان و اسفالت کاری در راه و جاده سازی، (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از آبروداری
تصویر آبروداری
صفت وچگونگی آبرودار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رواداری
تصویر رواداری
تجویز، تسامح
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رواداری
تصویر رواداری
تسامحٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از رواداری
تصویر رواداری
Toleration
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از رواداری
تصویر رواداری
tolérance
دیکشنری فارسی به فرانسوی
چشم انتظاری، معطل شدن برای کسی، انتظار کشیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از رواداری
تصویر رواداری
tolerancia
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از رواداری
تصویر رواداری
رواداری
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از رواداری
تصویر رواداری
терпимость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از رواداری
تصویر رواداری
Duldung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از رواداری
تصویر رواداری
терпимість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از رواداری
تصویر رواداری
tolerancja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از رواداری
تصویر رواداری
宽容
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از رواداری
تصویر رواداری
tolerância
دیکشنری فارسی به پرتغالی
آزادی خوٰاهی، تحمّل، رواداری
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از رواداری
تصویر رواداری
সহিষ্ণুতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از رواداری
تصویر رواداری
verdraagzaamheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از رواداری
تصویر رواداری
การยอมรับ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از رواداری
تصویر رواداری
uvumilivu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از رواداری
تصویر رواداری
müsamaha
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از رواداری
تصویر رواداری
관용
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از رواداری
تصویر رواداری
寛容
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از رواداری
تصویر رواداری
סַבלָנוּת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از رواداری
تصویر رواداری
toleransi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از رواداری
تصویر رواداری
tolleranza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از رواداری
تصویر رواداری
सहिष्णुता
دیکشنری فارسی به هندی