جدول جو
جدول جو

معنی روبیا - جستجوی لغت در جدول جو

روبیا
لوبیا
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از روبینا
تصویر روبینا
(دخترانه)
یاقوت سرخ، یاقوت قرمز
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رابیا
تصویر رابیا
(دخترانه)
مشهور، نامدار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رویا
تصویر رویا
(دخترانه)
روینده، رؤیا، مجموعه ای از تصاویر افکار و احساسات که در حالت خواب بطور غیرارادی از ذهن می گذرد، آنچه واقعیت ندارد و فقط در عالم خیال می یابد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از روبیان
تصویر روبیان
میگو، جانوری آبی با چنگال و پاهای بلند به اندازۀ ملخ که بعضی از انواع آن مصرف خوراکی دارد، ملخ دریایی، اربیان، روبیان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لوبیا
تصویر لوبیا
از دانه های خوردنی سرشار از پروتئین که پختۀ آن خورده می شود، ژاژک، ژاژومک، گیاه این دانۀ علفی، گل های ریز بنفش دارد و دانۀ آن در غلاف است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رویا
تصویر رویا
آنچه شخص در خواب می بیند، حلم، بوشاسب، بشاسب، بوشپاس، گوشاسب،
آنچه واقعیت ندارد
رؤیای صادق (صادقه): حقایقی که در خواب دیده می شود
فرهنگ فارسی عمید
ماءالرماد. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
جزء ناحیۀ ’پوی ددم’ در ’کلرمن فراند’ از کشور فرانسه، و 3650 تن سکنه دارد
لغت نامه دهخدا
لوبیاء، لوباء، (منتهی الارب)، از گیاهان دو لپه ای و از تیره پروانه داران و از دستۀ لوبیاها، این دسته اغلب ساقه های پیچنده و غلاف های دراز و دانه های بسیار دارند، (گیاه شناسی گل گلاب ص 221)، دانه ای است چون نخود، لکن کشیده و کم حجم تر از نخود به رنگ سرخ و سفید و گاهی دورنگ و سه رنگ مشهور به لوبیا چیتی یا قزوینی و هم لوبیائی که دو جانب آن سیاه باشد و بقیه سفید، مشهور به لوبیا چشم بلبلی (در تداول تهران) و سیاه چشم (در تداول قزوین)، دانه ای است خرد نزدیک به باقلا که آن را سیاه چشمک گویند، (منتخب اللغات)، لوبیای دورنگ (سفید دارای رگه ها و خطوط قرمز) یا سه رنگ که درشت تر از انواع دیگر است و به لوبیای قزوینی شهرت دارد و به آن که سیاه و سفید است لوبیای چشم بلبلی یاسیاه چشم گفته میشود، غله ای است معروف که در طعام کنند و بخورند، (آنندراج)، نام غله ای است، سهلتر از ماش هضم شود و نفخش از باقلا کمتر باشد و بهترین آن سرخ رنگ بود و آن را لوویا هم میگویند و لوبا هم به نظر آمده است، (برهان)، از جملۀ بقولات است که در اکثر نقاط ایران به عمل می آید، اقسام آن عبارت است از: لوبیای قرمز، لوبیای سفید، لوبیای چشم بلبلی و در آن لغات است، دجر، (منتهی الارب) (بحر الجواهر)، ثامر، حنبل، اجلل، لوبیاج، (صیدنه)، قریناء، (منتهی الارب)، لوباء، (المعرب ص 300)، لوویاء، لوبیه، غند ماش، تلک، ژاژومک که به عربی لیاء گویند، (برهان)، صاحب بحر الجواهر گوید: حاره فی الاولی معتدل الرطوبه و الیبوسه و قیل بارد یابس منق من دم النفاس و یدرﱡ الطمث و البول مخصب للبدن مخرج للاجنه و المشیه، (بحر الجواهر)، ابوریحان در صیدنه آرد: ابن الاعرابی گوید:
عرب لوبیا را لیاء گوید و یکی را لیاه ومدّ و قصر الف در لوبیا لغت است و لوبیاج هم میگویند و لوبا نیز گویند، ’ری’ گوید به خط شمر دیدم که عرب لوبیا را دجر گویند به ضم دال، و ثعلب از ابن الاعرابی به فتح دال روایت کند، و اهل ترمد او را ژاژومک گویند و به رومی مسوقی و به هندی دوس و چولا نیز گویند، ’ص اونی’ گوید: گرم و تر است در اول و بادانگیز است، باه را تقویت کند و بول و حیض را براند، (از ترجمه صیدنۀ ابوریحان)، صاحب اختیارات گوید: لوبیا ولوبا نیز گویند و ثامر و آن سهلتر از ماش هضم شود وبیرون آید و نفخ وی کمتر از باقلا بود و نیکوترین آن سرخ بود که نخورده (؟) بود و طبیعت وی گرم بود در اول و معتدل بود در تری و خشکی و گویند سرد و خشک بود، و سرخ وی کمتر از غیر وی بود و آبی که وی را در آن پخته باشند حیض براند، خاصه سرخ وی و دم نفاس را پاک گرداند و بول براند و بدن را فربه کند و سینه و شش را نافع بود و مشیمه برون آورد و بچۀ مرده و وی مولد خلط غلیط بلغمی بود و مغثی و مولد اخلاط بد و نفخ بود و ضرر آن کم بود، چون: بازیت و مری و سرکه و خردل و نمک و فلفل و دارچینی و سقز مستعمل کنند و شراب بر سر آن بیاشامند - انتهی، حکیم مؤمن در تحفه آرد:لوبیا، مؤلف تذکره گوید: لغت هندی است و به یونانی سیاهن (سیلمین) و به عربی (ظ، به عبری) فریقا نامند، نبات او شبیه به لبلاب و منبسط بر زمین و بعضی به مجاور خود می پیچد و دانۀ بعضی سفید و از بعضی سرخ واز باقلی کوچکتر و شبیه به گردۀ طیور و غلافش مانندباقلی و از آن رقیق تر و قوتش تا دو سال باقی و بهتراز باقلی و زبون تر از نخود و سرخ او در آخر اول گرم، و سفید او مایل به اعتدال و محرک باه و مولد منی ومدرّ شیر و بول و حیض و مسمن بدن، و شرب آب مطبوخ او با اندکی قند و جلوس در طبیخ او منقی نفاس و مخرج جنین زنده و مرده و مشیمه و جهت درد کمر و گرده مفیدو دیرهضم و نفاخ و مولد خلط غلیظ و مصلحش خردل و آبکامه و زنجبیل و بالخاصیه مورث غثیان و مصلح آن دارچینی و سکنجبین است، ضریر انطاکی در تذکره آرد: لوبیا، هندی بالیونانیه سیاهین و القبطیه مامیرا و العبریه فریقا نبت سبط عریض الاوراق یمتد علی الارض و فی قضبانه کالخیوط یغرس بنیسان و یدرک بحزیران ثمره حب کالکلی مطرف بالحمره و بعضه بالسواد داخل غلف اطول و اغلظ من الحلبه تبقی قوه هذا الحب نحو عشر سنین و هواجود من الفول و دون الحمص حار رطب فی الثانیه ینفع من اوجاع الظهر و الکلی یهیج الباه جدا خصوصاً بالزنجبیل و یخصب الابدان و الهند تأکله لذلک کثیراً و اجود ما اکلت رطبه بالجوز و الزیت و ملازمه اکلها تجلو الابدان ولکنها تولد ریحاً یصلحها السکنجبین و الدارصینی و قیل تسمی الدمادم:
نیستی آگه چه گویم مر ترا جز من همانک
عامه گوید نیستی آگه ز نرخ لوبیا،
ناصرخسرو،
پس به طریق تو خدای جهان
بی شک در ماش و جو و لوبیاست،
ناصرخسرو،
گه بپختم از برایت لوبیا،
مولوی (از آنندراج)،
پا بجای زنگ زر بندم بپایش کوفته
باز درّ لوبیا چنگل به جوهر گیرمش،
بسحاق اطعمه،
دمادم، نوعی از لوبیای هندی است، (منتهی الارب)، خرمه، گیاهی است مانند لوبیا، (منتهی الارب)،
- لوبیا چیتی، لوبیای دورنگ مشهور به لوبیا قزوینی،
- لوبیا سبز، لوبیای تازه، لوبیا که در غلاف بود نارسیده،
- لوبیا سفید، نوعی از لوبیا به رنگ سفید یکدست، لوبیا الابیض، اصوفورون، فاسیولن، فاسیلیون،
- لوبیا قرمز، نوعی از لوبیا به رنگ قرمز یکدست، رجوع به لوبیا شود،
- لوبیا گلی، رجوع به لوبیا قرمز شود،
-، قسمی گل،
- لوبیا هندی، قسم اخیر فشغ است و در عراق دمادم نامند، (تحفۀ حکیم مؤمن)،
- لوبیای تازه، لوبیای با پوست سبز، لوبیای نارسیده که در غلاف بود،
- امثال:
نرخ لوبیا را ندانی یا هنوز نرخ لوبیا نداند
لغت نامه دهخدا
بلاد لوبیا، (ابن البیطار در شرح کلمه سقنقور)، موضع اعجمی، (از معجم البلدان)
الحوت الذی علیه الارض، (از معجم البلدان چ طهران ج 4 ص 38)
لغت نامه دهخدا
(رُءْ)
خواب دیدن. (دهار) (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). خواب که دیده شود. ج، رؤی ̍. (منتهی الارب). آنچه در خواب بینند. ج، رؤی. (از آنندراج) (از غیاث اللغات) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). هرآنچه در خواب بینند. بخجج. تیناب. بوشپاس. گوشاسب. (ناظم الاطباء). حلم. واقعه. در عالم خواب دیدن. گوشاسب. بوشاسب. آنچه در خواب دیده شود. (یادداشت مؤلف).
- رؤیای صادقه، یعنی خوابهایی که درست و مطابق با واقع است و بالجمله آنچه انسان در خواب بیند اگر مطابق با واقع باشد رؤیای صادقه گویند. کاشانی گوید: نفس در اتصال به نفوس فلکی نقوشی در وی مرتسم می گردد و به حوادث آینده علم پیدا می کند و این معنی هم در عالم خواب دست می دهد و هم در بیداری. آنچه در خواب باشد رؤیای صادقه و آنچه در بیداری باشد مکاشفه و آنچه مابین نوم و یقظه دست دهد، خلسه گویند و این نقوش اگر در عالم خواب منقش گردد، آنچه معلول امور مزاجی و مادی باشدنه بواسطۀ اقتباس از مبادی عالیه آن را اضغاث و احلام نامند و آنچه از مبادی عالیه باشد که کشف و شهود گویند و روایت است که ’اول ما بدء برسول اﷲ من الوحی الرؤیا الصادقه فی النوم’ و این رؤیا جزیی از نبوت است و در مورد حضرت ابراهیم فرمود: ’قد صدقت الرؤیا’. (قرآن 105/37). (فرهنگ مصطلحات عرفاء سجادی به نقل از کشاف و مصباح الهدایه) ، نیک تاریکی. (ناظم الاطباء). جاء حین جن ّ رؤیا و رأیا، یعنی هنگامی که تاریکی درآمیخته و او را از دیدن پوشیده بود. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
یا روبین، نام پسر بزرگ یعقوب است از ’لیا’ دختر بزرگتر لیان که خال یعقوب بود، در مجمل التواریخ و القصص آمده: روبیل و شمعون و یهودا و لاوی و ریالون و لسحر از لیا زادند - انتهی، و رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 1 (فهرست) و ’روبین’ شود
لغت نامه دهخدا
موضعی است در حوالی شوشتر، و گویند قبر روبیل مهین فرزند یعقوب است و بغایت بعید مینماید، (از لغت محلی شوشتر نسخۀ خطی)
لغت نامه دهخدا
نام یکی از دوازده پسر یعقوب که از لیادختر بزرگتر خال وی زاده شد، روبیل، روفین، روبین، راوبین نخستین پسر یعقوب از زوجه او لیئه بود که بسبب ارتکاب گناه حق اول زادگی را از دست داد، (قاموس کتاب مقدس ذیل راوبین)، در تاریخ گزیده به صورت روقین و روفین آمده است، و رجوع به روبیل و روبن و تاریخ گزیده ص 21 و 37 و قاموس الاعلام ترکی شود:
نکونام روبین و شمعون دگر
خردمندلاوی چراغ بصر،
شمسی (یوسف و زلیخا)
لغت نامه دهخدا
به لغت بربری قوهالضبع است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
بر وزن لوبیا، به لغت زند و پازند زبان را گویند، و به عربی لسان خوانند، (برهان)، گوبیا (زبان) ’بندهشن چ یوستی ص 222’، در پهلوی گوباک یا گویاک به معنی گویا و گوینده و سخن گوست، رجوع شود به باروچا ص 196، (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
لغت نامه دهخدا
شخصی که اولاده اش از بابل به ازروبابل مراجعت نمود اما نتوانست نسب خود را معین نماید که اسرائیلی میباشند زیرا که نسب نامۀ خانوادۀ آبای خود را گم کرده بودند، (از قاموس کتاب مقدس)
لاوی که یهوشافاط برای تعلیم به یهودا ببلاد یهودا فرستاد، (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
غلام عمونی که پیشوای مخالفان بنای هیکل ثانی بود، چون وی از دختران اعیان و اشراف در سلک ازدواج خود میداشت بدان لحاظ همواره با بزرگان یهود مراسله و مکاتبه همی نمود و نحمیا را تهدید میکرد و در غیاب نحمیا منزل و مقام خود را در یکی از غرفات هیکل قرار داد و چون نحمیا مراجعت کرد وی را از آنجا رانده منزل وی را تطهیر فرمود، (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(بُ رَ / رُو)
رفت و آمد. دم و دستگاه. تجمل و تعین. (فرهنگ لغات عامیانه).
- بروبیا داشتن، دستگاه و جلال و تعین داشتن. بروبرو داشتن. بسبب تعین و تمول در خانه باز، و آمد و شد بسیار داشتن
لغت نامه دهخدا
(بَ)
دهی است از دهستان گل فریز بخش خوسف شهرستان بیرجند واقع در 37هزارگزی مشرق خوسف و 6هزارگزی شمال خاوری گل. در جلگه واقع است و هوایی معتدل دارد. سکنۀ آن 245 تن است که مذهب تشیع دارند و به فارسی تکلم می کنند. آب آن از قنات تأمین میشود و محصول عمده آن غلات و پنبه و میوه، و شغل اهالی زراعت و مالداری و کرباس بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
بمعنی اربیان است که ملخ آبی باشد و به عربی جرادالبحر خوانند، چون آن را با نخود سیاه بکوبند و بر ناف ضماد کنند حب القرع را بیرون آورد، (برهان قاطع) (آنندراج)، جانور کوچک دریایی است که مثل ماهی خورده میشود و نامهای دیگرش میگ، میگو و اربیان است، (فرهنگ نظام)، و صاحب اختیارات بدیعی آرد: اهل مصر فرندس خوانند و اهل اندلس قرون، و ابن زهر در خاص آورده است که چون آن را بکوبند با نخود سیاه و ضماد کنند بر ناف حب القرع را بیرون آورد، و گویند چون خشک کرده سحق کنند با فلفل، و در چشم کشند شبکوری را زایل کند، و دیگری گوید گرم و تر است، به اعتدال منی را زیاده کند و شکم نرم کند، و بصری گوید: پیش از آنکه نمکسود کنند باه را زیاده کند و غذای صالح بدهد و چون نمکسود کنند تا کهن گردد تولید سودا بکند، و رازی گوید دشوار هضم شود و معده را بد بود و اولی آن بود که اصلاح آن به سرکه و کرویا کنند و بعد از آن جوارش عود یا جوارش سفرجلی مسهل خورند و اگر محرورمزاج بود رب انار منعنع خورند و اگر جهت باه خورند نشاید که به سرکه خورند، بعد از آنکه نیک پخته بکنند با روغن گردکان، و زردۀ تخم مرغ و پیاز و گندنا قلیه سازند و تناول کنند - انتهی، به فارسی ماهی روبیان و ماهی میگ و به هندی چهینکان مچهلی نامند و آن غیر از جرادالبحر است، (از مخزن الادویه)، به فارسی ملخ دریایی و به هندی جهینگا گویند، (الفاظ الادویه)، رومیان ابوجلنبو (کذا) گویند، (تذکرۀ داود ضریر انطاکی)، و رجوع به اربیان شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از روبیان
تصویر روبیان
جانوری است آبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روبی
تصویر روبی
فرانسوی یا کند (یا قوت)
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره پروانه واران که دسته خاصی را بنام دسته لوبیاها در این تیره بوجود میاورد. این گیاه پیچنده و بالارونده است. برگهایش مرکب سه تایی است. گلهایش کوچک و غالبا سفید رنگ و گل آذینش خوشه یی است. در حدود 60 گونه از این گیاه شناخته شده که غالبا در نواحی معتدل و یا گرم میرویند. لوبیا در اغلب نقاط ایران کشت میشود و اقسام مختلف آن در اغذیه مصرف میگردد. میوه لوبیا جزو میوه های بنام است و در هر غلاف آن چندین دانه موجود است. اقسام مختلفی که در ایران کشت میشوند عبارتند از: لوبیای مرمری لوبیای قرمز لوبیای چشم بلبلی لوبیای رسمی لوبیای چینی فصولیه لوبیاء. یا لوبیای چینی. لوبیای ژاپنی یا لوبیای دریایی. گیاهی است از تیره اسفناجیان که در سواحل دریاها میروید. ساقه ها و برگهایش متقابل گلهایش عاری از جام و میوه اش کپسولی شکل است. در حدود 8 گونه از این گیاه شناخته شده است. از خاکستر این گیاه سود (کربنات سدیم) بدست میاورند خریس قلی. یا لوبیای ژاپنی. گونه ای لوبیا که ارتفاعش بین 30 تا 80 سانتیمتر و گاهی تا یک متر است. برگهایش متناوب و مرکب از سه برگچه است. گلهایش تقریبا سفید رنگ و متمایل به بنفش هستند. میوه اش زرد رنگ بطول 2 تا 6 سانتیمتر و بعرض 1 تا 5، 1 سانتیمتر است و در آن 2 تا 5 دانه قرار دارد. دانه لوبیای ژاپنی ببزرگی یک نخود ولی کمی مسطح است و گاهی کروی میباشد. درازیش 6 تا 7 میلیمتر و پهنایش 4 تا 6 میلیمتر است. رنگ دانه لوبیای ژاپنی ممکنست سفید یا زرد یا قرمز و یا برنگهای دیگر باشد، لوبیای ژاپنی گیاهی بسیار مفید است بطوریکنه امروزه از لحاظ اهمیت فراوانی که درتغذیه انسان دارد در غالب نقاط کشت میشود لوبیای چینی فول صویه سویا. یا لوبیای سبز. قسمی لوبیا که فقط بمنظور استفاده از میوه اش در حالیکه هنوز دانه ها نارس میباشند کشت میشود. میوه نارس لوبیا که بشکل میوه باقلا سبزرنگ است در اغذیه مصرف میگردد. یا لوبیای سفید. لوبیای مرمری یا لوبیای فرنگی. قسمی لوبیاکه درعهد ناصر الدنشاه بایران وارد شد ورواج یافت. یا لوبیای مرمری. گونه ای لوبیا که دانه هایش سفید رنگ است لوبیای سفید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روایا
تصویر روایا
روایت کننده (راوی)، توضیح:) ه (در راویه برای مبالغه است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بروبیا
تصویر بروبیا
دم ودستگاه، تجمل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رویا
تصویر رویا
آنچه در خواب بینند، تیناب خومر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رویا
تصویر رویا
((رُ))
آن چه انسان در خواب بیند
فرهنگ فارسی معین
گیاه علفی بالارونده که به دور چوبی که در کنارش قرار می دهند می پیچد و بالا می رود. دانه های خوارکی آن در غلافی شبیه غلاف باقلا قرار دارد و انواع مختلف دارد، لوبیا سفید، لوبیا چیتی، لوبیا قرمز و
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روایا
تصویر روایا
((رَ))
جمع راویه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روبنا
تصویر روبنا
((بَ))
آن بخش از ساختمان که بر روی زیربنا ساخته می شود، هر یک از نهادهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه، روساخت
فرهنگ فارسی معین
شما لوبیا دارید: مشکلات در آینده
لوبیاها رشد می کنند: اضطراب و دردسر
لوبیا می خرید: پای شما به یک رسوائی کشیده خواهد شد.
لوبیا می خورید: به یک بیماری مسری دچار خواهید شد
لوبیا می پزید: کارهایتان پیش خواهد رفت
- کتاب سرزمین رویاها
دیدن لوبیا درخواب خام و پخته وقت و بی وقت، دلیل غم بود و در دیدن آن خیری نباشد. محمد بن سیرین
لوبیا یکماده غذائی است که در بسیاری از کشورها به جای نان و بدل نان مصرف می شود زیرا مواد مغذی فراوان دارد. معبران سنتی، لوبیا را خوب ندانسته اند زیرا نفاخ است و نفخ شکم نیز در خواب تعبیر خوشی ندارد لیکن معبران غربی آن را نعمت و برکت و خوبی شناخته اند چون بدل نان قرار می گیرد و جوامع گرسنه و قحطی زده را سیر می کند. ابن سیرین خوردن لوبیا را غمو رنج دانسته و معبران دیگر نیز تقریبا همین عقیده را دارند. منوچهر مطیعی تهرانی
۱ـ دیدن لوبیا در خواب، نشانه نگرانی زیاد و بیماری فرزندان است، بخصوص وقتی ببینید که لوبیاها در حال رشدند.
۲ـ دیدن دانه های خشک لوبیا در خواب، نشانه نومیدی زیاد در زندگی است. باید بیشتر مراقب خود باشید تا به بیماری واگیردار مبتلا نشوید.
۳ـ خوردن لوبیا در خواب، خبر از بدبختی یا بیماری دوستی عزیز می دهد. .
فرهنگ جامع تعبیر خواب
درست، سرحال، رو به را
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی در حوزه ی لفور سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی