جدول جو
جدول جو

معنی روبزوئن - جستجوی لغت در جدول جو

روبزوئن
به رخ کشیدن، یادآوری عمل زشت و غیرمعمول، رو انداختن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

دیدار کردن، سرکشی کردن، خرج برداشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
فریاد کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
تابش طاقت فرسای خورشید
فرهنگ گویش مازندرانی
خود را کنار کشیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
فراوان بودن، گریه کردن بچه، صدای نعره ی پلنگ
فرهنگ گویش مازندرانی
برخورد کردن، جنگیدن دو گوسفند نر با هم
فرهنگ گویش مازندرانی
گره زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
جدا کردن دانه از ساقه های برنج در خرمن گاه، خرمن کوبی
فرهنگ گویش مازندرانی
جرقه، نور متناوب، سوسو زدن نور، به وسیله ی سوزن چیزی را شکافتن
فرهنگ گویش مازندرانی
حرف بی جا زدن، نق زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
پیچاندن، تابانیدن نخ
فرهنگ گویش مازندرانی
جوانه زدن، از درخت صاف بالا رفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
جوانه زدن، ریدن، ریده مالی کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
رغن بزوئن
فرهنگ گویش مازندرانی
شیر آمدن از پستان به طور ناگهانی، جهیدن رگ پستان در اثر
فرهنگ گویش مازندرانی
رویش گیاه، جوشش آب، در زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
ذخیره کردن، نهان کردن، فشردن
فرهنگ گویش مازندرانی
فریاد زدن، فریاد زدن از روی درد
فرهنگ گویش مازندرانی
به اصطلاح: لگد زدن تفنگ هنگام تیراندازی
فرهنگ گویش مازندرانی
جلو آمدن، چاق شدن، پیشرفت کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
ضربه زدن، زدن ناگهانی، گزیده شدن، نیش زدن
فرهنگ گویش مازندرانی