جدول جو
جدول جو

معنی روایات - جستجوی لغت در جدول جو

روایات
بطنی است از صبیحیین از قبایل عرب که پس از فتح صلاح الدین درمصر اقامت گزیدند. رجوع به صبح الاعشی ج 1 ص 323 شود
لغت نامه دهخدا
روایات
(رِ)
نام کتابی است در دو جلد شامل ’وجر’، فتوای موبذان ایران که درمدت سیصد سال یعنی از 847 تا 1142 یزدگردی به هند فرستاده شده است و این فتوی در مقابل پرسش پارسیان مقیم هند درباره حرمت قتل جانوران صادر شده است. رجوع به فرهنگ ایران باستان تألیف پورداود ص 196 شود
لغت نامه دهخدا
روایات
(رِ)
قیاساً جمع واژۀ روایت است. رجوع به روایت و روایه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از روایت
تصویر روایت
نقل کردن خبر، حدیث یا سخن از کسی، بازگو کردن سخن کسی، حدیث، خبر، حکایت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رایات
تصویر رایات
رایت ها، بیرق ها، پرچم ها، علم ها، علامات نصب شده در جایی، جمع واژۀ رایت
فرهنگ فارسی عمید
نام شهری است در مغرب فرانسه از ایالت شارانت ماریتیم که مطابق سرشماری سال 1954 میلادی دارای 11256 تن سکنه است، (از دائرهالمعارف بریتانیکا)
لغت نامه دهخدا
(حی یا)
جمع واژۀ روحیه، آنچه منسوب و متعلق به روح باشد. رجوع به روحیه و فرهنگ رازی شود، در تداول کنونی به معنی مجموعۀ اخلاق و رفتار و کیفیات نفسانی و حالات روانی اطلاق میشود
لغت نامه دهخدا
(بَ)
دهی است از دهستان گل فریز بخش خوسف شهرستان بیرجند واقع در 37هزارگزی مشرق خوسف و 6هزارگزی شمال خاوری گل. در جلگه واقع است و هوایی معتدل دارد. سکنۀ آن 245 تن است که مذهب تشیع دارند و به فارسی تکلم می کنند. آب آن از قنات تأمین میشود و محصول عمده آن غلات و پنبه و میوه، و شغل اهالی زراعت و مالداری و کرباس بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
جمع واژۀ دواه. (ناظم الاطباء). رجوع به دواه شود
لغت نامه دهخدا
بمعنی مجموعه اخلاق و رفتار و کیفیات نفسانی و حالات روانی اطلاق میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رایات
تصویر رایات
جمع رایه، درفش ها جمع رایت درفشها بیرقها علمها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روایت
تصویر روایت
نقل و سخن و یا خبر از کسی، نقل کردن سخن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روایا
تصویر روایا
روایت کننده (راوی)، توضیح:) ه (در راویه برای مبالغه است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روایت
تصویر روایت
((رِ یَ))
نقل کردن مطلب، خبر یا حدیث، نقل خبر و حدیث از پیغمبر یا امام، داستان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روایا
تصویر روایا
((رَ))
جمع راویه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رایات
تصویر رایات
جمع رایت، درفش ها، بیرق ها، علم ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روایت
تصویر روایت
باز گفت، داستان، گفتار
فرهنگ واژه فارسی سره
خلقیات، رسوم، عادات
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از روایت
تصویر روایت
Narration
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از روایت
تصویر روایت
narration
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از روایت
تصویر روایت
내러티브
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از روایت
تصویر روایت
語り
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از روایت
تصویر روایت
סיפור
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از روایت
تصویر روایت
narasi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از روایت
تصویر روایت
वर्णन
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از روایت
تصویر روایت
vertelling
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از روایت
تصویر روایت
narrazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از روایت
تصویر روایت
narración
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از روایت
تصویر روایت
narração
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از روایت
تصویر روایت
叙述
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از روایت
تصویر روایت
narracja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از روایت
تصویر روایت
оповідання
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از روایت
تصویر روایت
Erzählung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از روایت
تصویر روایت
повествование
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از روایت
تصویر روایت
anlatı
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی