جدول جو
جدول جو

معنی رواعف - جستجوی لغت در جدول جو

رواعف(رَ عِ)
جمع واژۀ راعف. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه). رجوع به راعف شود، تیرهای خون چکان. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). تیرها و این صفت غالب آن است. (از معجم متن اللغه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از روادف
تصویر روادف
مردم عقب مانده و درپی آینده، حروف ث، خ، ذ، ض، ظ، غ (ثخذ و ضظغ) که در آخر حروف ابجد قرار دارند
فرهنگ فارسی عمید
(رَ نِ)
جمع واژۀ رانفه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به رانفه شود
لغت نامه دهخدا
(رَ)
جمع واژۀ راعیه. مقدمۀپیری و اوائل آن. (از معجم متن اللغه). رواعی الشیب،اوائله. (اقرب الموارد). اول پیری و راعیهالشیب نیزمثل آن است. (از منتهی الارب). رجوع به راعیه شود
لغت نامه دهخدا
(رُ عَ)
ناقه رواعهالفؤاد، شتر مادۀ تیزخاطر و تیزهوش. (منتهی الارب) (از معجم متن اللغه) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(رَ عِ)
جمع واژۀ راعده. (اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه) (ناظم الاطباء). رجوع به راعده شود.
- ذات الرواعد، داهیه. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه). بلا و سختی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رَ دِ)
جمع واژۀ رادفه. (منتهی الارب). جمع واژۀ رادفه و رادوف. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه). رجوع به رادفه و رادوف شود.
- حروف روادف، ث، خ، ذ، ض، ظ، غ را حروف روادف گویند. (یادداشت مؤلف). و رجوع به هر یک از حروف مذکور شود
لغت نامه دهخدا
(رُ)
ترس. (از لسان العرب) (از تاج العروس) (از معجم متن اللغه) ، حرب. (تاج العروس) (از معجم متن اللغه). جنگ
لغت نامه دهخدا
(تَ لَطْ طُ)
بازگردیدن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). بازگشتن به موضع خود. (از معجم متن اللغه) ، ترساندن، ترسیدن. (از معجم متن اللغه) (از اقرب الموارد). روع. (معجم متن اللغه) (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رؤوع. (معجم متن اللغه) (از اقرب الموارد). رجوع به روع و رؤوع شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از روادف
تصویر روادف
جمع رادفه، پایجوش های کویک نخل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راعف
تصویر راعف
تیزی تیزی بینی تیزه کوه، پیش اسپ پیش بر
فرهنگ لغت هوشیار