- رواجب
- جمع راجبه، پیوند های انگشتان، استخوانهای انگشتان
معنی رواجب - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع راهبه
به گونه رمن لردها نهشت ها
جمع راتب
جمع حاجب، آبرو
راتب ها، وظیفه ها، مستمری ها، جیره ها، جمع واژۀ راتب
جمع موجب، انگیزه ها، بایا ها، در فارسی به گونه تک به کار رود و برابر است با بیستگانی ماهانه مزد راستا جمع موجب وظایف و اعمالی که بر شخص واجب باشد مبادرت بانها آنچه واجب شود و لازمه چیزی باشد
حقوق، مستمری
رواگ
بایسته، بایا
روا شدن، در جریان داد وستد بودن پول و کالا
روا شدن، روایی یافتن، روان بودن، در جریان داد و ستد بودن پول و کالا، روا، روان
لازم، ناگریز، حتم، حتمی
((ج))
فرهنگ فارسی معین
لازم، ضروری، فعلی که عمل بدان لازم است و ترکش گناه دارد، سزاوار، شایسته، مایحتاج، عینی واجبی که هر فرد مسلمان مکلف است به شخصه انجام دهد، کفایی واجبی است که چون بعض افراد آن را انجام دهند، تکلیف از گردن
لازم، ضروری، در فقه آنچه به جا آوردنش لازم باشد و ترک آن گناه و عقاب داشته باشد، بایا، بایست، بایسته، در فلسفه مقابل ممکن، ویژگی موجودی که در وجود خود نیازمند علّتی نباشد
واجب کفایی: در فقه امری که هرگاه یک تن آن را انجام دهد از عهدۀ دیگران ساقط می شود
واجب کفایی: در فقه امری که هرگاه یک تن آن را انجام دهد از عهدۀ دیگران ساقط می شود
Popularization
популяризация
Popularisierung
популяризація
popularyzacja
popularização
popolarizzazione
popularización
popularisation
popularisatie
प्रसार
penyebarluasan
ترويجٌ
פּוֹפּוּלָרִיזָצִיָה