جدول جو
جدول جو

معنی رهوجه - جستجوی لغت در جدول جو

رهوجه
(رَهَْ وَ جَ)
خوشراهی اسب. (ناظم الاطباء). نوعی از رفتار که رهواری باشد و معرب است. (منتهی الارب) (آنندراج). نوعی از رفتار. (از اقرب الموارد). رجوع به رهواری شود
لغت نامه دهخدا
رهوجه
پارسی تازی گشته رهوار
تصویری از رهوجه
تصویر رهوجه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آهوجه
تصویر آهوجه
جهنده مانند آهو، آنکه مانند آهو جست و خیز کند، آهوفغند
فرهنگ فارسی عمید
(رَ)
سست. ضعیف. نرم و نازک. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رَ جَ)
عجله. (اقرب الموارد). شتاب
لغت نامه دهخدا
(رَهَْ وَ)
راهوار. (دهار) (مهذب الاسماء). معرب رهوار. (یادداشت مؤلف) (از المعرب جوالیقی ص 156). و مما اخذوه (ای العرب) من الفارسیه الرهوج الهملاج و اصله رهوار. (ابن درید در جمهره از سیوطی در المزهر). رجوع به رهوه و رهوار شود
لغت نامه دهخدا
(رَهَْ وَ)
جای بلند و یا پست که در آن آب فراهم آید (از اضداد است). (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(رَ جَ)
واحد رهج. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به رهج شود
لغت نامه دهخدا
(رَهَْ وَ)
فارسی به معنی رفتار نرم و معرب آن رهوج است. (از ذیل المعرب ص 156 از لسان العجم). صاحب تاج العروس می گوید: کلمه فارسی است و عرب ’رهوج’ را از آن گرفته، به معنی رفتاری نرم و آهسته است. و ظاهراً با رهواریا رهور اشتباه کرده است. (از یادداشت مؤلف). رجوع به راهوار و رهور و رهوج شود، آب راه میان محله. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) ، جوبه، یعنی گوی در میان محله که آب باران در آن جمعگردد. ج، رهاء. (ناظم الاطباء). رجوع به رهو شود
لغت نامه دهخدا
(سَ لَ)
ناتمام و خام گذاشتن کار را، نیم پخت ماندن بریان را. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(رَهَْ وَکَ)
فروهشتگی و سستی بندهای اعضا در رفتن و مضطرب شدن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(جَهْ / جِهْ)
آنکه جهشی چون آهو دارد. آهوفغند:
شیرکام و پیل زور و گرگ پوی و گورگر
ببردو آهوجه و روباه عطف و رنگ تاز.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
تصویری از روجه
تصویر روجه
شتاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رهوه
تصویر رهوه
پشته، پسته از واژگان دو پهلو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هروجه
تصویر هروجه
هرسان هرطور هرطریق. یا به هروجه. بهرطریق بهرنحو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رهوکه
تصویر رهوکه
فرو هشتگی سستی بندها، تا سگی (اضطراب)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آهوجه
تصویر آهوجه
آنکه جهشی چون آهو دارد جهنده مانند آهو
فرهنگ لغت هوشیار