جدول جو
جدول جو

معنی رهمسه - جستجوی لغت در جدول جو

رهمسه
(تَ لَمْ مُ)
با هم راز گفتن. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، به بدی تعرض کردن. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مِ سَ)
مفرد رامسات. بادی که اثر را بپوشد. (از متن اللغه) (از مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(مِ سَ)
از آبهای عمرو بن کلاب است. (از معجم البلدان ج 4)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
با هم نزدیک کردن هر دو پای در رفتن و برانگیختن خاک از آنها. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ فَلْ لُ)
با هم راز گفتن، سرگوشی کردن، در گرفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رِ مَ)
باران نرم پیوسته. ج، رهام، رهم. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). باران نرم. (غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا
(رِ / رَ مَ)
نرمی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رَ سَ)
از عیوبی است که بر اسب عارض می شود. و آن عیبی است که از صدمه و امثال آن در سم پیدا می شود و عامه آن را با ’ص’ (رهصه) گویند. (از صبح الاعشی ج 2 ص 28)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دهمسه
تصویر دهمسه
در گوشی پنهانکاری، تاخت فروگیری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرمسه
تصویر هرمسه
بانگ خروش مردم داد و فریاد
فرهنگ لغت هوشیار