جدول جو
جدول جو

معنی رهشوش - جستجوی لغت در جدول جو

رهشوش
(رُ)
شتر بسیارشیر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، مرد جوانمرد باحیا. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رُ شَ)
کرم، حیا. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به رهشه شود
لغت نامه دهخدا
(هََ)
شاه هشوش، گوسپندبسیارشیر. (از منتهی الارب). ثارّه باللبن، ناقه هشوش، شتر بسیارشیر. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
قبیله ای است از قبایل عرب فارس که از اعراب بر نجداند. مسکن آنها نواحی بندر هندیان از بلوک فلاحی است و معیشت آنها از گوسفند و مادیان و شتر و زراعت دیمی و زبانشان عربی است. (فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
(رُ شی یَ)
کرم، حیا. (از اقرب الموارد). رجوع به رهشوشه شود
لغت نامه دهخدا
دلواپسی، نگرانی، تشویش، تحریک، وسوسه
فرهنگ گویش مازندرانی