جدول جو
جدول جو

معنی رهبی - جستجوی لغت در جدول جو

رهبی
(رَ با / رُ با)
ترس. (ناظم الاطباء). اسم است از رهب . (از اقرب الموارد). ترس، اسم است رهبه را. (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به رهبوت و رهبه شود
لغت نامه دهخدا
رهبی
ترس
تصویری از رهبی
تصویر رهبی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رگبی
تصویر رگبی
راگبی، ورزشی گروهی که میان دو تیم پانزده نفره و در زمینی مستطیل شکل انجام می شود و هر گروه سعی می کند توپ بیضی شکل را وارد دروازۀ حریف کند، رگبی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رهبری
تصویر رهبری
راهنمایی، هدایت، در علوم سیاسی دارندۀ بالاترین مقام در جمهوری اسلامی ایران، رهبر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رقبی
تصویر رقبی
نوعی حق انتفاع برای مدت معین که مالک در اختیار دیگری می گذارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رهبر
تصویر رهبر
کسی که دیگری را راهنمایی کند، راهنما، راهبر، در علوم سیاسی بالاترین مقام در جمهوری اسلامی ایران، ولی فقیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وهبی
تصویر وهبی
وهبی در فارسی خدا داد هر چیز بخشیده شده از جانب خدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رهبت
تصویر رهبت
بیم، ترس، خوف، فزع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رهبری
تصویر رهبری
عمل راهبر هدایت ارشاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رهبر
تصویر رهبر
راهنما، هادی، مرشد، امام، پیشوا، قائد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رهبل
تصویر رهبل
درنیافتنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رهبه
تصویر رهبه
ترسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
حق انتفاعی که بموجب عقدی از جانب مالک برای مدتی معین بشخصی داده شود حق رقبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روبی
تصویر روبی
فرانسوی یا کند (یا قوت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رطبی
تصویر رطبی
رطب بی استخوان: خرمای بی هسته خرمای بی خسته خرمای خشک و پست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذهبی
تصویر ذهبی
طلائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رهبت
تصویر رهبت
((رَ بَ))
بیم، ترس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رهبر
تصویر رهبر
((رَ بَ))
پیشوا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رهبری
تصویر رهبری
((رَ بَ))
راهبری
فرهنگ فارسی معین
((رُ با))
حق انتفاعی که به موجب عقدی از جانب مالک برای مدتی معین به شخصی داده شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ذهبی
تصویر ذهبی
طلایی، زرین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رگبی
تصویر رگبی
((رَ))
راگبی، فوتبال آمریکایی، نوعی ورزش که بین دو گروه پانزده نفره به همراه توپی بیضی شکل در میدانی به شکل مستطیل برگزار می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رهبری
تصویر رهبری
Eldership, Foremanship, Leadership
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از رهبر
تصویر رهبر
Lead
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از رهبری
تصویر رهبری
przywództwo, przewodnictwo
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از رهبر
تصویر رهبر
领先的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از رهبری
تصویر رهبری
领导地位 , 领导 , 领导力
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از رهبر
تصویر رهبر
wiodący
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از رهبری
تصویر رهبری
Ältestenrat, Führung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از رهبر
تصویر رهبر
провідний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از رهبری
تصویر رهبری
старшинство , керівництво , лідерство , лідерство
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از رهبر
تصویر رهبر
führend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از رهبر
تصویر رهبر
ведущий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از رهبری
تصویر رهبری
старшинство , руководство , лидерство
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از رهبری
تصویر رهبری
liderança
دیکشنری فارسی به پرتغالی