جدول جو
جدول جو

معنی رهبوت - جستجوی لغت در جدول جو

رهبوت
(تَ لَ لُ)
رهب. ترسیدن. (المصادر زوزنی چ بینش ص 282). رجوع به رهب شود
لغت نامه دهخدا
رهبوت
ترس
تصویری از رهبوت
تصویر رهبوت
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رَ هََ تا)
ترس. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ترس بزرگ. (از اقرب الموارد). رجوع به رهبوت و رهب شود
لغت نامه دهخدا
(کَ)
خواهانی. (آنندراج) (منتهی الارب). رغبت کردن در چیزی. (تاج المصادر بیهقی). مصدر به معنی رغبی ̍ و رغبی ̍. (منتهی الارب). مصدر به معنی رغب. (ناظم الاطباء). رجوع به مصادر مذکور شود، رغبت از چیزی بگردانیدن. (تاج المصادر بیهقی). رجوع به رغب شود
لغت نامه دهخدا
(رَ غَ)
مرد آزمند و حریص. (از ناظم الاطباء). خواهان و طلبکار. (آنندراج) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(رَ کَ)
ناقه رکبوت، شتر مادۀ برنشستنی یا شترمادۀ رام. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). شترمادۀ رام. رکبانه. رکباه. (از اقرب الموارد). رجوع به رکبانه و رکباه شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
مرد بددل و هوش باخته. (منتهی الارب) (آنندراج). مرد بددل و بی خرد. (ناظم الاطباء). بی خرد. (از اقرب الموارد) ، رجل مهبوت الفؤاد، مرد دل کنده شده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رِ وَ)
ربوه. ربوت. پشته و بلندی و کوهچه. (ناظم الاطباء). جای بلند. (دهار). پشته و بلندی. (منتهی الارب) (آنندراج). تل کوچک. (مهذب الاسماء). بالای پشته. (دهار) ، ده هزار درهم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). جماعت زیاده مانند ده هزار تن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(رُبْ وَ)
ربوت. ربوت. (ناظم الاطباء). رجوع به ربوت شود
لغت نامه دهخدا
(رُ بُ وَ)
ربوه. ربوه. ربوه. رجوع به ربوه شود
لغت نامه دهخدا
(رَبْ وَ)
ربوت. ربوت. (ناظم الاطباء). رجوع به ربوت شود، در عرف اهل فن حساب، ده بار. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
هدهد. (ناظم الاطباء) (لغت فرس اسدی). پوپو. (یادداشت مرحوم دهخدا). پوپک. شانه بسر. مرغ سلیمان. پوپونک:
محال را نتوانم شنیدهزل و دروغ
که هزل گفتن کفر است در مسلمانی
سرای و قصر بزرگان طلب تو همچو ربوت
چو مار چند گزینی تو جای ویرانی.
منجیک (از لغت فرس اسدی)
لغت نامه دهخدا
(رَ بَ)
بیم. ترس. خوف. (یادداشت مؤلف). فزع: امیران غور به خدمت آمدند گروهی به رغبت و گروهی به رهبت. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 109)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مهبوت
تصویر مهبوت
مرد بد دل و بیخرد، مرد دل گنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رهبت
تصویر رهبت
بیم، ترس، خوف، فزع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رهبت
تصویر رهبت
((رَ بَ))
بیم، ترس
فرهنگ فارسی معین