رهب. آستین. (ناظم الاطباء) (آنندراج). آستین، و فی الصراح قال السجاوندی فی عین المعانی الرهب، الکم فی قوله تعالی: و اضمم الیک جناحک من الرهب. (قرآن 32/28) ، ای من الکم و هی لغه بنی حنیفه و حمیر. (منتهی الارب). به لغت حمیر آستین را گویند. (از اقرب الموارد). رجوع به رهب شود
رُهب. آستین. (ناظم الاطباء) (آنندراج). آستین، و فی الصراح قال السجاوندی فی عین المعانی الرُهب، الکم فی قوله تعالی: و اضمم الیک جناحک من الرهب. (قرآن 32/28) ، ای من الکم و هی لغه بنی حنیفه و حمیر. (منتهی الارب). به لغت حمیر آستین را گویند. (از اقرب الموارد). رجوع به رُهب شود
شتر مادۀلاغر. (ناظم الاطباء) (آنندراج). شتر مادۀ لاغر، و به شتری که در سفر به کار می رود و خسته می شود نیز اطلاق شده است. (از اقرب الموارد) ، شتر نر قوی کلان جثه. (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، مردم نزار. (مهذب الاسماء) ، پیکان تنک و باریک. ج، رهاب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). پیکان تنک. (مهذب الاسماء)
شتر مادۀلاغر. (ناظم الاطباء) (آنندراج). شتر مادۀ لاغر، و به شتری که در سفر به کار می رود و خسته می شود نیز اطلاق شده است. (از اقرب الموارد) ، شتر نر قوی کلان جثه. (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، مردم نزار. (مهذب الاسماء) ، پیکان تنک و باریک. ج، رِهاب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). پیکان تنک. (مهذب الاسماء)