جدول جو
جدول جو

معنی رهائن - جستجوی لغت در جدول جو

رهائن
(رَ ءِ)
رهاین. جمع واژۀ رهینه. (ازمنتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). جمع واژۀ رهینه به معنی گروی. (آنندراج). رجوع به رهینه شود
لغت نامه دهخدا
رهائن
جمع رهینه، گروگان ها، گروها جمع رهینه گروها گروگانها
تصویری از رهائن
تصویر رهائن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رهان
تصویر رهان
(پسرانه)
نام یکی از سرداران پارسی در جنگهای باختر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رهاین
تصویر رهاین
رهینه ها، چیزهایی که به گرو گذاشته شده، گروی ها، جمع واژۀ رهینه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رهان
تصویر رهان
گرو بستن، شرط بستن، شرط بندی در اسب دوانی
فرهنگ فارسی عمید
(رَ دِ)
جمع واژۀ رهدن، رهدن، رهدن. رجوع به رهدن شود، جمع واژۀ رهدنه. (ناظم الاطباء). رجوع به رهدنه شود، جمع واژۀ رهدون. (از ناظم الاطباء). چون رهادن جمع رهدن است و ’رهدنه’ و ’رهدون’ را کتابهای لغت به معنی رهدن آورده اند ظاهراً ناظم الاطباء در ذکر رهادن به معنی جمع ’رهدنه’ و ’رهدون’ اشتباه کرده است. رجوع به رهدون شود
لغت نامه دهخدا
(رَ یِ)
رهائن. (ناظم الاطباء). رجوع به رهائن شود
لغت نامه دهخدا
(لَ کَ دَ)
آزاد کردن. (استنگاس). آزاد کردن. رها نمودن. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رِ)
ایام الرهان، روز اسب دوانی یعنی روزی که در تاختن اسبها باهم گرو می بندند. (از آنندراج) (ناظم الاطباء) ، خیل الرهان، اسبی که در مسابقۀ اسب دوانی بر سبقت گرفتن آن بر سر پول و غیره گرو می بندند وصاحب اسب سبقت گیرنده برنده می شود. و در مثل است: ’هما کفرسی رهان’، در موردی گویند که دو تن در فضل و جز آن برابر و نزدیک اند. و نیز برای دو مسابقه دهنده در دویدن. (از اقرب الموارد) ، جمع واژۀ رهن. (منتهی الارب) (ترجمان القرآن جرجانی) (اقرب الموارد) (از آنندراج) (از غیاث اللغات). رجوع به رهن شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
گرو بستن به تاختن اسب. (از آنندراج) (از غیاث اللغات). مصدر به معنی مراهنه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). با کسی گرو بستن. (مصادر اللغۀ زوزنی). شرط بستن. (فرهنگ فارسی معین). نذربندی و شرط:
نوبت زنگی است رومی شد نهان
این شبست و آفتاب اندر رهان.
مولوی.
صد هزاران زین رهان اندر قران
بردریده پرده های منکران.
مولوی.
- هم رهان، هم گرو. هم نذر. دو تن که باهم گرو بندند:
با کوکبۀ مظفرالدین
این همره و هم رهان ببینم.
خاقانی.
، برد و باخت و گروبندی به هرنحو که باشد. مراهنه. (از فرهنگ فارسی معین). رجوع به مراهنه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از رهاین
تصویر رهاین
جمع رهینه گروها گروگانها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رهان
تصویر رهان
جمع رهن، گرو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رهان
تصویر رهان
((رِ))
شرط بستن، هر نوع برد و باخت و گروبندی، مراهنه
فرهنگ فارسی معین