جدول جو
جدول جو

معنی رنیو - جستجوی لغت در جدول جو

رنیو
(رِ یُ)
هانری ویکتور. (1810- 1878 میلادی). از دانشمندان فیزیک وشیمی فرانسه بود. وی در اکس لاشاپل متولد شد و اکتشافات و تحقیقات مهمی در علم شیمی و علوم طبیعی دارد
(1843- 1871 میلادی). از نقاشان معروف فرانسه بود ودر جنگی که بین فرانسه و پروس واقع شد بقتل رسید
(1754- 1829 میلادی). از نقاشان معروف فرانسه بود و آثار بسیار باارزشی از او در دست است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ریو
تصویر ریو
(پسرانه)
ریونیز، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری ایرانی در زمان کیخسرو پادشاه کیانی و داماد طوس سپهسالار ایران
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رنیم
تصویر رنیم
فلزی نقره ای، سنگین، کمیاب و شبیه پلاتین که در مقابل حرارت مقاوم است و در ساخت لامپ ها و ترموکوپل ها و نیز به عنوان کاتالیزور به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
(پِ یُ)
اتین گابریل. کتاب شناس فرانسوی. مولد، آرک آن بارّوا بسال 1765م. و وفات در 1849
لغت نامه دهخدا
(نُ)
خاورشناس نامی فرانسه که درباره زبان و ادبیات شرق به ویژه عربی استاد و متصدی کتب خطی عربی کتاب خانه ملی پاریس بود. وی عهده دار تدریس زبان عربی در مدرسه زبانهای شرقی بود و بعد به ریاست آنجا رسید. رینو کتابهای چندی رااز تازی به فرانسه برگردانید. از آن جمله است: مقامات حریری، تقویم البلدان، سلسلهالتواریخ، و بخشی از جنگهای صلیبی که از کامل ابن اثیر استخراج و ترجمه کرد. مرگ وی بسال 1867 میلادی بود. (از معجم المطبوعات مصر). رجوع به تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی ص 112 و ایران در زمان ساسانیان ص 79 و قاموس الاعلام ترکی ج 3 شود
لغت نامه دهخدا
(تَ لَصْ صُ)
کشیدن و نیکو کردن آواز. (منتهی الارب). با طرب برآوردن صوت. (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه). ترنیم. (از معجم متن اللغه). رجوع به ترنیم شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
بانگ کردن بزاری. (مصادر زوزنی). فریاد کردن. (از منتهی الارب). صیحه زدن و صوت را برای گریه بلند کردن. (از اقرب الموارد). رنّه. (از منتهی الارب). ناله و زاری کردن، بانگ کردن کمان. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه). ترنین. ترنیه. ارنان. (از معجم متن اللغه) ، رن ّ الیه رنیناً، گوش کرد به سوی او. (اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه). ارنان. (از معجم متن اللغه) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
مطلقاً بمعنی صوت است و گویند صوت همراه با گریه را نیز گویند و در اساس آمده: ’سمعت له رنّهً و رنیناً’، ای صیحهًحزینهً. (از اقرب الموارد). رنّه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه). رجوع به رنّه شود، بانگ کمان. (دهار) (معجم متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(رِ یِ)
از شاعران هزل گو و هجوسرای فرانسه بود (1573- 1613 میلادی). وی در شارتر متولد شد و بسن 40سالگی درگذشت. این شاعر در عین آنکه در زمرۀ راهبان بود روزگار خود را با بیقیدی و لاابالیگری بسر برد
لغت نامه دهخدا
تصویری از رنین
تصویر رنین
گریه و زاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رنیم
تصویر رنیم
کشش آواز، آواز سرود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رنین
تصویر رنین
((رَ))
ناله زار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رنین
تصویر رنین
الرّينين
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از رنین
تصویر رنین
Resonance
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از رنین
تصویر رنین
(FR) résonance
دیکشنری فارسی به فرانسوی
ته دیگ
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از رنین
تصویر رنین
(PL) rezonans
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از رنین
تصویر رنین
প্রতিধ্বনি
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از رنین
تصویر رنین
резонанс
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از رنین
تصویر رنین
(DE) Resonanz
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از رنین
تصویر رنین
резонанс
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از رنین
تصویر رنین
رنین
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از رنین
تصویر رنین
(SW) resonansi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از رنین
تصویر رنین
การสะท้อน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از رنین
تصویر رنین
共鸣
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از رنین
تصویر رنین
(TR) rezonans
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از رنین
تصویر رنین
공명
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از رنین
تصویر رنین
共鳴
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از رنین
تصویر رنین
תהודה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از رنین
تصویر رنین
गूंज
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از رنین
تصویر رنین
(NL) resonantie
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از رنین
تصویر رنین
(ES) resonancia
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از رنین
تصویر رنین
(IT) risonanza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از رنین
تصویر رنین
(PT) ressonância
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از رنین
تصویر رنین
(ID) resonansi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی