الرنی، تمامۀ مخلوق. (منتهی الارب) (آنندراج). همه آفریدگان. (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه). و گویند: ما فی الرنی مثله، یعنی در میان همه کسان چون او نیست. (از معجم متن اللغه) ، نام جمادی الاّخره، و بدین معنی بدون الف و لام آید. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه). و رجوع به رنّه شود
الَرنی، تمامۀ مخلوق. (منتهی الارب) (آنندراج). همه آفریدگان. (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه). و گویند: ما فی الرنی مثله، یعنی در میان همه کسان چون او نیست. (از معجم متن اللغه) ، نام جمادی الاَّخره، و بدین معنی بدون الف و لام آید. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه). و رجوع به رُنّه شود
بنمایان مرا، اشاره به آیۀ ربّ ارنی انظر الیک در سوره اعراف آیّه ۱۴۳ به معنای پروردگارا خود را به من بنما تا به تو بنگرم که جواب آمد لن ترانی به معنای هرگز مرا نمی بینی برای مثال با تو آن عهد که در وادی ایمن بستیم / همچو موسی ارنی گوی به میقات بریم (حافظ - ۷۴۸) ، چو رسی به کوه سینا، ارنی مگوی و بگذر / که نیرزد این تمنا به جواب لن ترانی
بنمایان مرا، اشاره به آیۀ رَبِّ اَرِنی اَنْظُرْ اِلَیْک در سوره اعراف آیّه ۱۴۳ به معنای پروردگارا خود را به من بنما تا به تو بنگرم که جواب آمد لَنْ تَرانی به معنای هرگز مرا نمی بینی برای مِثال با تو آن عهد که در وادی ایمن بستیم / همچو موسی اَرِنی گوی به میقات بریم (حافظ - ۷۴۸) ، چو رسی به کوه سینا، ارنی مگوی و بگذر / که نیرزد این تمنا به جوابِ لن ترانی
کنیز و زن فاجرو حرامکار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ابن ترنی، لئیم و ناکس. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و یقال، ترنی و ابن ترنی، ولدالبغی. (تاج العروس). زن فاجره، زن زناکار: ابن ترنی، فرزند زن زناکار که پدرش معلوم نباشد. (از متن اللغه ج 1 ص 395)
کنیز و زن فاجرو حرامکار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ابن ترنی، لئیم و ناکس. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و یقال، ترنی و ابن ترنی، ولدالبغی. (تاج العروس). زن فاجره، زن زناکار: ابن ترنی، فرزند زن زناکار که پدرش معلوم نباشد. (از متن اللغه ج 1 ص 395)
مرکب از: ار + ن + ی) بنما مرا. و این اشارت است بقصۀ موسی علیه السلام: قال رب ارنی انظر الیک (قرآن 143/7) ، گفت موسی (ع) ای پروردگار من بنما مرا دیدار خود تا ببینم بسوی تو، قال لن ترانی (قرآن 143/7) ، فرمود حق تعالی که هرگزدیدن نتوانی مرا و کلمه ارنی مرکب است از لفظ ارو نون وقایه و یای متکلم و لفظ ارنی در فارسی بسکون رای مهمله نیز آمده. (از غیاث اللغات) : موسی از این جام تهی دید دست شیشه به کهپایۀ ارنی شکست. نظامی. مرغ ارنی گو ز شوق لن ترانی میکند پیش موسی خارخار وادی ایمن گل است. سالک یزدی. چو رسی به کوه سینا ارنی مگوی و بگذر که نیرزد این تمنابه جواب لن ترانی
مرکب از: اَرِ + نَ + ی) بنما مرا. و این اشارت است بقصۀ موسی علیه السلام: قال رب ارنی انظر الیک (قرآن 143/7) ، گفت موسی (ع) ای پروردگار من بنما مرا دیدار خود تا ببینم بسوی تو، قال لن ترانی (قرآن 143/7) ، فرمود حق تعالی که هرگزدیدن نتوانی مرا و کلمه ارنی مرکب است از لفظ اَرِو نون وقایه و یای متکلم و لفظ ارنی در فارسی بسکون رای مهمله نیز آمده. (از غیاث اللغات) : موسی از این جام تهی دید دست شیشه به کهپایۀ اَرْنی شکست. نظامی. مرغ اَرْنی گو ز شوق لن ترانی میکند پیش موسی خارخار وادی ایمن گل است. سالک یزدی. چو رسی به کوه سینا اَرِنی مگوی و بگذر که نیرزد این تمنابه جواب لن ترانی
مرطبان کوچک. (از برهان). مرتبان کوچک و آن ظرفی است که در آن مربا کنند. (آنندراج). قسمی شیشه برای نگاهداری سرکه و آبغوره و غیره، و آن کوچکتر از قرابه است و گردنی بلندتر از قرابه دارد. شیشۀ شکم فراخ کوچکتر از قرابه. قسمی ظرف از شیشه برای نگاه داشتن و حفظ شراب ومربا و سرکه و ترشی های انداخته. (یادداشت دهخدا)
مرطبان کوچک. (از برهان). مرتبان کوچک و آن ظرفی است که در آن مربا کنند. (آنندراج). قسمی شیشه برای نگاهداری سرکه و آبغوره و غیره، و آن کوچکتر از قرابه است و گردنی بلندتر از قرابه دارد. شیشۀ شکم فراخ کوچکتر از قرابه. قسمی ظرف از شیشه برای نگاه داشتن و حفظ شراب ومربا و سرکه و ترشی های انداخته. (یادداشت دهخدا)
معرب برنیک فارسی، و آن قسمی خرمای نیکو است. (از منتهی الارب). نوعی از بهترین انواع خرما، واحد آن برنیه. (از ذیل اقرب الموارد از لسان). نوعی خرماست. (لغت محلی بلوچستان، نیک شهر).
معرب برنیک فارسی، و آن قسمی خرمای نیکو است. (از منتهی الارب). نوعی از بهترین انواع خرما، واحد آن برنیه. (از ذیل اقرب الموارد از لسان). نوعی خرماست. (لغت محلی بلوچستان، نیک شهر).
ضیاءالدین. مورخ و ادیب فارسی زبان هندوستان در اواخر قرن هفتم و اوایل قرن هشتم هجری. وی از مریدان نظام الدین محمد بداؤنی معروف به نظام الدین اولیاء، و از دوستان امیرخسرو دهلوی و امیرحسین دهلوی بود. برنی بیش از هفده سال ندیم سلطان محمد بن تغلق بود. اواخر عمر را در تنگدستی گذراند و سرانجام اندکی بعد از سال 758 هجری قمری درگذشت و در غیاثپور نزدیک مقبرۀ نظام الدین اولیاء مدفون شد. او راست: اخبار برمکیان، تاریخ فیروزشاهی، فتوحات فیروزشاهی. (از دایره المعارف فارسی). و رجوع به تاریخ مغول عباس اقبال ص 529 و 546 شود
ضیاءالدین. مورخ و ادیب فارسی زبان هندوستان در اواخر قرن هفتم و اوایل قرن هشتم هجری. وی از مریدان نظام الدین محمد بداؤنی معروف به نظام الدین اولیاء، و از دوستان امیرخسرو دهلوی و امیرحسین دهلوی بود. برنی بیش از هفده سال ندیم سلطان محمد بن تغلق بود. اواخر عمر را در تنگدستی گذراند و سرانجام اندکی بعد از سال 758 هجری قمری درگذشت و در غیاثپور نزدیک مقبرۀ نظام الدین اولیاء مدفون شد. او راست: اخبار برمکیان، تاریخ فیروزشاهی، فتوحات فیروزشاهی. (از دایره المعارف فارسی). و رجوع به تاریخ مغول عباس اقبال ص 529 و 546 شود
بنما مرا موسی به خدا گفت بنمامرا دیدار خود (جمله فعلی مرکب از: ار امر حاضر از ارائه ن (وقایه) امر حاضر یاء ضمیر مفعولی) بنمایان مرا، نشان من بده، (ماخوذ از آیه 139 سوره 7 اعراف: رب ارنی انظر الیک. قول موسی خطاب به باری تعالی در کوه سینا: آفریدگار، خود را بمن تا بر تو بنگرم)، در نظم فارسی گاه بضرورت ارنی بسکون راء آمده است: موسی ازین جام تهی دید دست شیشه بکه پایه ارنی شکست. (نظامی) جمله کفها در دعا افراخته نغمه ارنی بهم در ساخته. (مثنوی) یا ارنی گفتن، جمله ارنی را بر زبان آوردن (همچون موسی) : چر رسی بکوه سینا ارنی نگفته بگذر که نیرزد این تمنا بجواب لن ترانی. یا ارضعی گوی. ارنی گوینده آنکه جمله ارنی را بر زمان راند، موسی (ع) : لن ترانی همه را دیده امید بدوخت ارنی گوی همان منتظر دیدار است. (وحشی بافقی)
بنما مرا موسی به خدا گفت بنمامرا دیدار خود (جمله فعلی مرکب از: ار امر حاضر از ارائه ن (وقایه) امر حاضر یاء ضمیر مفعولی) بنمایان مرا، نشان من بده، (ماخوذ از آیه 139 سوره 7 اعراف: رب ارنی انظر الیک. قول موسی خطاب به باری تعالی در کوه سینا: آفریدگار، خود را بمن تا بر تو بنگرم)، در نظم فارسی گاه بضرورت ارنی بسکون راء آمده است: موسی ازین جام تهی دید دست شیشه بکه پایه ارنی شکست. (نظامی) جمله کفها در دعا افراخته نغمه ارنی بهم در ساخته. (مثنوی) یا ارنی گفتن، جمله ارنی را بر زبان آوردن (همچون موسی) : چر رسی بکوه سینا ارنی نگفته بگذر که نیرزد این تمنا بجواب لن ترانی. یا ارضعی گوی. ارنی گوینده آنکه جمله ارنی را بر زمان راند، موسی (ع) : لن ترانی همه را دیده امید بدوخت ارنی گوی همان منتظر دیدار است. (وحشی بافقی)