معنی رنگیان - جستجوی لغت در جدول جو

رنگیان

لغت نامه دهخدا

رنگی، رنگ دار، دارای رنگ، رنگ شده، رنگارنگ، برای مثال شیشه های رنگ رنگ آن نور را / می نماید اینچنین رنگین به ما (مولوی۱ - ۷۶۶)، کنایه از پر از غذاهای گوناگون، کنایه از فریبنده، برای مثال از این رنگین سخن، خاقانیا، بس / که باده رنگ جویی در نگیرد (خاقانی - ۵۹۸)

رنگی، رنگ دار، دارای رنگ، رنگ شده، رنگارنگ، برای مِثال شیشه های رنگ رنگ آن نور را / می نماید اینچنین رنگین به ما (مولوی۱ - ۷۶۶)، کنایه از پر از غذاهای گوناگون، کنایه از فریبنده، برای مِثال از این رنگین سخن، خاقانیا، بس / که باده رنگ جویی در نگیرد (خاقانی - ۵۹۸)

فرهنگ فارسی عمید

رنگینا

شلیل، درختی از تیرۀ گل سرخیان با میوه ای لطیف و شیرین و شبیه زردآلو به رنگ سرخ و زرد، شلیر، شفرنگ، تالانه، شکیر، رنگینان، تالانک، مالانک، شفترنگ

فرهنگ فارسی عمید

انگیان

انجدان، گیاهی با ساقه های ستبر و میان تهی، برگ های سوراخ دار، گل های چتری، میوۀ سیاه و بدبو و ریشۀ راست و ستبر که از آن صمغی تلخ می گیرند، انگژه، انگدان، انگژد، انگوژه، رافه

فرهنگ فارسی عمید

رنگینان

شلیل، درختی از تیرۀ گل سرخیان با میوه ای لطیف و شیرین و شبیه زردآلو به رنگ سرخ و زرد، شلیر، تالانک، رنگینا، شفرنگ، مالانک، شفترنگ، شکیر، تالانه

فرهنگ فارسی عمید

رنگیدن

(لِ کَ دَ)

روییدن. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (آنندراج). رستن گیاه. (برهان قاطع). رجوع به رنگ درذیل معنی رستن شود، زیاد کردن. افزون نمودن. زیاده کردن. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس)

لغت نامه دهخدا

رنگینان

(رَ)

شفترنگ. (فرهنگ اسدی) (برهان قاطع) (آنندراج). تالانک. (فرهنگ اسدی). میوه ای است شبیه به شفتالو. (از برهان قاطع). نوعی است از شفتالو. (آنندراج). شلیل. شلیر:
هست پروین چو دستۀنرگس
همچو بنات نعش رنگینان.
مشرقی (از فرهنگ اسدی)

لغت نامه دهخدا

زنگیان

(زَ)

دهی از دهستان سبزواران است که در بخش مرکزی شهرستان جیرفت واقع است و 190 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)

لغت نامه دهخدا

رنگینا

میوه ایست شبیه شفتالو شفترنگ شلیل

فرهنگ لغت هوشیار

رنگینان

میوه ایست شبیه شفتالو شفترنگ شلیل

معنی رنگیان - جستجوی لغت در جدول جو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما