جدول جو
جدول جو

معنی رنونیات - جستجوی لغت در جدول جو

رنونیات
(رَ نَ نَ)
جمع واژۀ رنوناه. (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به رنوناه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نونیاز
تصویر نونیاز
سالک مبتدی، کنایه از تازه عاشق
فرهنگ فارسی عمید
(رِ)
قیاساً جمع واژۀ روایت است. رجوع به روایت و روایه شود
لغت نامه دهخدا
(رَ نَ)
جمع واژۀ رنوه. (از منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به رنوه شود
لغت نامه دهخدا
(نَ / نُو)
کسی که تازه به کاری درآمده باشد. (رشیدی) (جهانگیری). شخصی که تازه به عرصه آمده است. (برهان قاطع). نوبه پاآمده. نوکار. (آنندراج). مبتدی. (جهانگیری) (رشیدی) (برهان قاطع) ، هرچیزی که تازه به عرصه آمده و تازه پیدا شده باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به معنی قبلی شود، طفل نومشق. (غیاث اللغات). شاگرد. تلمیذ. (ناظم الاطباء) ، عاشق نو. (غیاث اللغات). کسی که تازه عاشق شده باشد. (انجمن آرا). تازه گرفتار. کسی که تازه پای دلش نزد بتی لغزیده باشد. (فرهنگ خطی) :
ابجد عشق مجازاز نونیازان خوشنماست
پیر گشتی واگذار این بازی طفلانه را.
صائب (از آنندراج).
، در تصوف، سالک مبتدی. (برهان قاطع). سالکی که تازه مرید کسی گردد. (انجمن آرا) :
نونیازم من و بس از تو ببینم ای عمر
که تو کوتاهی و من فکر درازی دارم.
هدایت
لغت نامه دهخدا
(مَنْ وی یا)
جمع واژۀ منویه. قصدها. نیتها. نیت شده ها. مقاصد. رجوع به منوی و منویه و نیت شود
لغت نامه دهخدا
(رَ نَ)
کأس رنوناه، علی فعلعله، کاسه ای که پیوسته بر شرب باشد. ج، رنونیات. (منتهی الارب) (آنندراج). الکأس الدائمه علی الشرب. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
دهی است از دهستان گل فریز بخش خوسف شهرستان بیرجند واقع در 37هزارگزی مشرق خوسف و 6هزارگزی شمال خاوری گل. در جلگه واقع است و هوایی معتدل دارد. سکنۀ آن 245 تن است که مذهب تشیع دارند و به فارسی تکلم می کنند. آب آن از قنات تأمین میشود و محصول عمده آن غلات و پنبه و میوه، و شغل اهالی زراعت و مالداری و کرباس بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(حی یا)
جمع واژۀ روحیه، آنچه منسوب و متعلق به روح باشد. رجوع به روحیه و فرهنگ رازی شود، در تداول کنونی به معنی مجموعۀ اخلاق و رفتار و کیفیات نفسانی و حالات روانی اطلاق میشود
لغت نامه دهخدا
(رِ)
نام کتابی است در دو جلد شامل ’وجر’، فتوای موبذان ایران که درمدت سیصد سال یعنی از 847 تا 1142 یزدگردی به هند فرستاده شده است و این فتوی در مقابل پرسش پارسیان مقیم هند درباره حرمت قتل جانوران صادر شده است. رجوع به فرهنگ ایران باستان تألیف پورداود ص 196 شود
لغت نامه دهخدا
(نَ وَ)
جمع واژۀ نواه. رجوع به نواه شود
لغت نامه دهخدا
بطنی است از صبیحیین از قبایل عرب که پس از فتح صلاح الدین درمصر اقامت گزیدند. رجوع به صبح الاعشی ج 1 ص 323 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از راتونیات
تصویر راتونیات
گور خرسیان
فرهنگ لغت هوشیار
جمع منوی، خواست ها آهنگ ها کام ها جمع منویه (منوی) توضیح در تداول فارسی غالبابمعنی نیتها بکار رود: (منویات ملوکانه)
فرهنگ لغت هوشیار
بمعنی مجموعه اخلاق و رفتار و کیفیات نفسانی و حالات روانی اطلاق میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رخویات
تصویر رخویات
نرم تنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنوریات
تصویر سنوریات
گربه سانان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنوینات
تصویر تنوینات
جمع تنوین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رنوات
تصویر رنوات
جمع رنوه، پاره گوشت ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نونات
تصویر نونات
جمع نون، واتن ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رمانیات
تصویر رمانیات
اناریان
فرهنگ لغت هوشیار
خلقیات، رسوم، عادات
فرهنگ واژه مترادف متضاد
نیات، اهداف، نیت ها، مرادها، منوی ها
متضاد: اعمال
فرهنگ واژه مترادف متضاد