جدول جو
جدول جو

معنی رنوس - جستجوی لغت در جدول جو

رنوس
(رُ)
نام سنگی است. گویند هرکه خاتمی از آن سنگ در انگشت کند غم و اندوه و حزن بدو نرسد. (برهان قاطع) (آنندراج) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ونوس
تصویر ونوس
(دخترانه)
ستاره زهره
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ونوس
تصویر ونوس
زهره، دومین سیارۀ منظومۀ شمسی که قدما آنرا سعد می دانستند و به خنیاگری نسبت می دادند، ناهید، بیدخت، بغدخت، بیلفت، خنیاگر فلک، مطربۀ فلک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خنوس
تصویر خنوس
پنهان و غایب شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رنود
تصویر رنود
رندها، زیرک ها، زرنگ ها، حیله گر ها، بی باک ها، بی قیدها، لاابالی ها، پست و فرومایگان، جمع واژۀ رند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رئوس
تصویر رئوس
رأس ها، سران، جمع واژۀ رأس
فرهنگ فارسی عمید
(کُ)
کنس. کونوس. ازگیل. رجوع به ازگیل در همین لغت نامه و درختان جنگلی ایران و جنگل شناسی ساعی شود.
- کنوس طبری، به لغت تبرستان اسم نوع زعرور است و به ترکی ازگل خوانند و لذیذتراز زعرور است. (انجمن آرا) (آنندراج). اسم نوع کبیرزعرور است. (الفاظ الادویه)
لغت نامه دهخدا
(قُ)
جمع واژۀ قنس، به معنی اعلای سر. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قنس شود
لغت نامه دهخدا
نام قریه ای بوده است در بخارا در عهد رودکی. (احوال و اشعار رودکی ج 1 ص 110)
لغت نامه دهخدا
(تَ ذَیْ یُءْ)
وزیدن باد بر شاخۀ باریک و جنبانیدن آن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
ضد عقور یعنی سگ ناگزنده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، سستی نمودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
سپس ماندن از کسی. خنس. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از ترجمان علامۀ جرجانی) ، سپس کردن کس را. خنس، گرفتن نر انگشت را. خنس، غایب کردن کسی را. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). خنس، پنهان شدن. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (ترجمان علامۀ جرجانی). خنس
لغت نامه دهخدا
(خِنْ نَ)
شیر بیشه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(زِ)
پنهان شدن آهو در خوابگاه خود و درآمدن در آن. (آنندراج) (از اقرب الموارد). در آشیان شدن آهو. (ترجمان القرآن) (دهار). در آشیان شدن آهو و گوزن و بز کوهی. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(بَ / بُ)
لشکر و لشکری. (برهان) (از آنندراج). قشون و لشکر سپاه. (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
(عُ)
پرنده ای است شبیه به کبوتر، که عرناس نیز نامیده شود. (از اقرب الموارد). رجوع به عرناس شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از رهوس
تصویر رهوس
بسیار خوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رنود
تصویر رنود
رندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرنوس
تصویر قرنوس
لاتینی تازی گشته ال از گیاهان از تیره زغال اخته ای ها ال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ردوس
تصویر ردوس
سنگ انداز، دور کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رفوس
تصویر رفوس
لگد زن ستور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رنوه
تصویر رنوه
پاره گوشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رنوع
تصویر رنوع
برگشتن گونه، پژمریدن، کاهیدن، لاغر شدن، بازی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خنوس
تصویر خنوس
غائب کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جنوس
تصویر جنوس
جمع جنس، گون ها گونه ها سردک ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنوس
تصویر گنوس
فرانسوی از یونانی فرزان موبدان فرزان برتر (حکمت عالی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فنوس
تصویر فنوس
فانوس بنگرید به فانوس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عنوس
تصویر عنوس
جمع عانس، دختران ترشیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رموس
تصویر رموس
جمع رمس، گورها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رئوس
تصویر رئوس
سرها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رووس
تصویر رووس
جمع راس. سرها، اصول: رووس مطالب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارنوس
تصویر ارنوس
لاتینی تازی گشته خارپشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انوس
تصویر انوس
سگ رام سگ ناگزنده خو گیرنده جانور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ونوس
تصویر ونوس
((وِ))
زهره، ناهید، رب النوع عشق در نزد یونانی ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رئوس
تصویر رئوس
((رُ))
جمع رأس، سرها، اصول
فرهنگ فارسی معین